فرهنگ و اصطلاحات وردنجان

اصطلاحات ، واژه ها ، گویشها  و تمدن  وردنجان

سرصفی در وردنجان ( مبصر صف )

سرصفی در وردنجان ( مبصر صف )

موضوع مقاله ما سر صفی است ولی قبل از آن کمی اطلاعات عمومی

* ابتدامعانی صف : ده ، رج ، هر چیزی که با نظم و ترتیب در یک خط قرار گرفته باشد ، گروه ، دسته ، ردیف ، مرتبه ، سوره شصت و یکم از قرآن ، جنگ ، مجله ماهنامه ارتش جمهوری اسلامی ایران ، رسته خدمتی در نیروهای مسلح و ...

* قدمت دبستان در وردنجان

تحصیل کرده های وردنجان می گویند آموزش ابتدایی وردنجان تقریباً از اوایل سده 1300 هجری شمسی در اطاقی در باغ مرحوم حاج سیف الله مولوی فرزند مرحوم حاج فتح الله شروع شده است .

بعد از این هرچند سال یک بار جابجایی دبستان صورت گرفت تا این که دبستان مولوی وردنجان نزدیک مغازه های مرحوم حاج آقا جلال موسوی ساخته شد ، اکنون ساختمان قدیمی هم تخریب و ساختمان جدید به نام دبیرستان پسرانه شهید دکتر مفتح ساخته شده است . ( آدرس فعلی تقاطع خیابان شهرداری و خیابان ولایت )

* صف و سرصفی در وردنجان

در دبستان ابتدایی قدیم وردنجان دو نوع صف رسمی وجود داشت .

سوال : صف غیر رسمی هم داشتیم ؟

بله داشتیم ، مثل صف آب خوردن ، صف دستشویی ، صف جیره که چند سالی ادامه داشت ، صف تنبیه که برای تنبیه های گروهی انجام می شد و در صف می ایستادند تا چند چوب یا تسمه کف دستی بخورند .

* صف های رسمی :

الف : یکی صف صبحگاهی یا صف ورود به کلاس در زنگ های چهارگانه بود که جزو برنامه های رسمی آموزش و پرورش است . و هنوز هم لازم الاجراست .

این صف معمولاً بر اساس کلاس بندی و به ترتیب قد دانش آموزان تشکیل می شد که بعد از آن دانش آموزان به ترتیب صف وارد کلاس می شدند . نظارت و نظم و ترتیب این صف با همکاری ناظم و کادر مدرسه و مبصر ( سرکلاسی ) کلاس انجام می شد .

ب : صف خروج از مدرسه : صفی است که پس از زنگ آخرتشکیل می شد و قصد داریم در باره آن صحبت کنیم .

وقتی زنگ ساعت آخر می خورد دانش آموزان طاقت خروج از کلاس را نداشتند ، گاهی معلّم ها درسشان ادامه داشت ولی دانش آموزان مشغول جمع کردن وسایل خود بودند و کسی حوصله گوش دادن نداشت .

بالاخره پس از زنگ آخر در محوطه جمع می شدند و صف خروج از مدرسه که صف محلّی بود را تشکیل می دادند .

این صف خیلی زود تنظیم می شد چون همه شوق خروج از دبستان را داشتند تا زودتر به خانه برسند .

این صف هم مثل صف کلاس به ترتیب قد مرتب می شد ، اما پایه کلاس که مثلاً سال چندم بودند مهم نبود چون بچه های یک مسیر ( یک محلّه ) این صف را تشکیل می دادند و باید به طرف محلّه خودشان می رفتند .

جالبه بدونیدحتی اگر محل سکونت دانش آموزی دیوار به دیوار مدرسه یا روبروی درب حیاط مدرسه هم بود حق خروج انفرادی نداشت و الزاماً باید در قالب یکی از صف ها خارج شود .

* صف های خروج یا صف محلّه : از سه صف تشکیل می شدند .

صف بالادی : صفی بود که دانش آموزان ساکن شمالی ترین کوچه وردنجان یعنی بالادِی ( بالاترین کوچه دِه ) از دبستان مولوی تا انتها ی کوچه باید طی می کردند ( آدرس امروزی از تقاطع خیابان شهرداری تا آخر خیابان ولایت شرقی است ) این صف را می توان صف بالادِی شرقی نامید .

صف دوّم : صفی بود که دانش آموزان ساکن غربی ترین محله وردنجان از مقابل مغازه مرحوم حاج آقا جلال موسوی به طرف غرب وردنجان تا انتها طی می کردند ( آدرس امروزی تقاطع خیابان شهرداری تا آخر خیابان ولایت غربی ) این صف را می توان صف بالادی غربی نامید .

صف تو دِی : صفی که دانش آموزان ساکن کوچه داخل دِه ( وسط روستا ) یعنی یک محله پایین تر از بالادِی از دبستان مولوی تا آخر کوچه باید طی می کردند ( آدرس امروزی کوچه شهید غلامعباس کریمی )

توضیح : دانش آموزان ساکن محله سِیِّدا ( سادات ) خیابان امام رضا علیه السلام امروزی مختار بودند با صف بالادِی یا صف تودِی بروند . لازم شد یادآوری کنیم این محلّه را به این علّت ( محلّه سِیِدا ) می نامیدند که دهها خانواده از سادات حسینی و چند خانواده موسوی در این محلّه زندگی می کردند .

* سر صفی یعنی چه ؟

در اصطلاحات تعریف کردیم سر صفی یعنی : دانش آموزی که مسئول نظم و ترتیب و هدایت دانش آموزان یک محلّه بعد از تعطیلی کلاس تا درب منزل آنان بود .

سَرصفی یا مبصر صف : در دبستان موظف بود بلافاصله پس از تعطیلی کلاس نسبت به فراخوانی دانش آموزان هم محل اقدام نموده و دانش آموزان را به ترتیب قد از کوچتر به بزرگتر مرتب و صف را تشکیل دهد .

* شرایط سر صفی .

الف خودش دانش آموز مرتب و منظمی باشد .

ب : مسلّط به کنترل دانش آموزان باشد تا از پاشیدگی و به هم ریختن صف جلوگیری نموده ، و از هرگونه سر و صدا یا بی انضباطی های احتمالی یا دعوای دانش آموزان جلوگیری کند .

ج : حتی الامکان محل سکونتش جزو آخرین خانه هایی باشد که صف حرکت می کند .

* نکته گاهی به تشخیص معلّم دانش آموزی فقط دارای شرایط ( الف و ب ) بود اما چون از تسلّط خوبی برخوردار بود مُبصریه صف را عهده دار می شد و پس از این که به خانه می رسید صف را به واجدالشرایط دیگری واگذار می کرد .

یعنی احتمال این که یک صف با دو یه سه مُبصر به آخر برسد وجود داشت .

* صف تا کجا و با چند نفر ادامه داشت ؟

حد اقل صف دو نفر بعلاوه مُبصر که جمعاً سه نفر است و تا آخرین دانش آموزی که به خانه برسد ادامه داشت .

* شرط خروج صف از مدرسه .

معمولاً صف خروج هم مثل صف صبحگاه و صف هایی که اول زنگ می خورد با نظارت رئیس دبستان یا معلّم یا معلّم ها تشکیل می شد .

گاهی رئیس دبستان یا یکی از معلّمان خرده فرمایش و تذکراتی داشتند که وقت گیری می شد .

پس ازاینکه مجوز خروج توسط رییس دبستان یا یکی از معلّمان صورت می گرفت ، صف بصورتی منظم ( کوتاه ترین قد اولین نفر وقدبلندترین نفر آخر صف ) از دبستان خارج و به طرف محله ی مربوطه حرکت می کردند .

* شرایط خروج دانش آموزاز صف .

پس از این که دانش آموز به منزل خود می رسید با گفتن کلمه ( اجااازه ) با صدای بلند و محترمانه به نحوی از مُبصِر و هم صفی های خود اجازه می گرفت و انفرادی به طرف خانه حرکت می کرد .

گاهی اتفاق می افتاد که دانش آموزی قبل از این که به خانه برسد قصد رفتن به خانه بستگان را داشت ، طبیعی است اینجا هم با گفتن کلمه ( اجااازه ) با صدای بلند و محترمانه از صف خارج می شد و به منزل بستگان می رفت .

هرچند در روستای کوچک همه همدیگر و بستگان را می شناختند اما مُبصر می توانست صف را نگه داشته و از علّت زودهنگام خروج از او سوال کند و پس از اطمینان دستور حرکت صف را بدهد .

برعکس این مورد هم صدق می کرد زیرا دانش آموزی بعد از آدرس منزل خودشان باید صف را ادامه می داد تا به خانه بستگان برسد و اینجا هم مُبصر حق دخالت و سوال داشت .

راستی داشت یادم می رفت گاهی دانش آموزی لازم بود به منزل بستگانی که در محلّه دیگر سکونت داشتند برود اینجا لازم بود دانش آموز با مُبصر صف خود و صف آن محلّه صحبت کند و هردومُبصر در جریان امر قرار بگیرند .

* صف پاشید

پاشوندن صف به ندرت پیش می آمد ولی لذّت خودرا داشت .

گاهی در مسیر صف اتفاقاتی می افتاد . مثلاً علوفه ریخته بود ، گله گوسفندان یا گاوها در حال حرکت بود ، زمستان بود و مسیر بعلّت برف زیاد مسدود می شد . یا بین بچه های صف دعوا و اصطکاکی بوجود می آمد و غیرو ... که باعث می شد نظم و ترتیب صف به هم خورده و پاشیدگی ایجاد شود ، در این حالت می گفتند : صف پاشید صف پاشید ... و دانش آموزان آزادانه بطرف خانه حرکت می کردند که بعضی از فرط خوشحالی با تمام سرعت می دویدند .

در پایان برای هم دعا کنیم به برکت صلوات برمحمد وآل محمد

ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

فهرست وبلاگ

دوشنبه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۱ | 11:6
حاج حیدرعلی کریمی وردنجانی

تجایی و ملایی دروردنجان ( آموزش قرآن در مکتب خانه )

تِجّایی و مُلّایی دروردنجان ( آموزش قرآن در مکتب خانه )

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
مستحبّ است پيش از آغاز قرائت قرآن، قاري به خداوند پناه ببرد، چنانكه قرآن مجيد مي‎فرمايد: فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ( آِیه 98 سوره مبارکه نحل ) ترجمه : وچون خواهی تلاوت قران کنی، از شر وسوسه شیطان مردود به خدا پناه ببر
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلي‏ مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً ( آیه 106 سوره مبارکه اسرا )
ترجمه : و قرآنى که آن را بخش بخش کردیم تا آن را با تأنّى و درنگ بر مردم بخوانى و آن را آنگونه که باید به تدریج نازل کردیم.

* مقدمه *
* تِجّایی و مُلّایی در وردنجان ( هجی کردن در مکتب خانه ) *
افتخار این حقیر این است که برای اولین بار روش صحیح ( تِجّایی ) یا هجی کردن را به صورت اصولی در فضای مجازی ثبت می کنم .
در ( آبان ماه 1400 ) بود که اشاره مختصری به اصطلاح ( تِجّایی ) در حرف ( ت ) اصطلاحات داشتیم اما برای یادگیری کافی نیست و نیاز به صفحه ای جداگانه داشت که در خدمت عزیزان هستم .


* تِجّایی یعنی چه *
( تِجّایی زدن ) همان هجی کردن : یعنی حروف و حرکات و اعراب ( کلمه ) راازهم جدا کردن .
روشی که در این مقاله خواهم گفت ؛ کامل ترین و علمی ترین هجی کردن یا به قول وردنجانی ها ( تِجّایی زدن ) است و این روش مخصوص ومنحصر به وردنجان قدیم است .
این روش که شناخت و یادگیری حروف ( الفباء ) با علامت ها و صداها وحرکات در زبان عربی است فاقد حروف ( گ ، چ ، پ ، ژ ) می باشد .
تمایل دارم ابتدا بخاطر آشنا شدن با ( تِجّایی ) توضیحاتی داشته باشم و سپس به اصل مطلب بپردازم .
( هجا ) روش و تعریفی در ادبیات فارسی زبانان است که به آن بخش می گویند .
یک هجا یعنی یک بخش وهمین طور دوهجا یعنی دو بخش و سه و چهار و ....
لطفاً به این مثال ها توجه فرمایید :
کار ( یک هجا ) کار
کتاب ( دو هجا ) ک + تاب = کتاب
برادر ( سه هجا ) ب + را + در = برادر
و کتابخانه ( چهار هجا ) ک + تاب + خا + نه در مهرماه 1367 بود که نرم افزار آموزش قرآن به روش هجايی در نرم‌افزار « نسیم » ساخته شد که قرآن را به صورت هجا ، هجا آموزش می داد که به آن روش آموزش« هجایی » قرآن می گویند . این روش ، هم روش خوبی برای یادگیری قرآن است ، اما مدّ نظر ما نیست و با ( تِجّایی ) وردنجان اختلاف زیادی دارد .


* دونوع هجای غیراصولی اما معروف *
* الف : هجای فارسی در عربی
تنها روش ( هجی کردن ) مکتب خانه ای که تاکنون در رسانه ها سینه به سینه نقل و ثبت شده مثالی است که جهت اطلاع شما عزیزان می آورم .
برای مثال، عبارت « قُل اَعـوذُ » را به اين شكل هجی کرده اند : قاف پيش لام ( قُل ) ، الف زَبَرْ اَ، عين و واو پيش عو، ذال پيش ذُ = ( قُل اَعـوذُ ) .
انشاءالله در همین مقاله ( قُل اَعـوذُ ) را هجی و به قول وردنجانی ها ( تِجّایی ) می زنیم .
به نظر من ایراد بزرگی که دارد ( هجا ) رعایت نشده و خواننده متوجه نمی شود یک بخش در کجا تمام شده است .
این هجا شباهتی به ( اِسْپلْ کردن ) در زبان انگلیسی هم دارد .
در کلاس اول دبستان کلمه ( کودک ) را چنین صدا گذاری و بخش می کنند ؛ ک ، او ، د ، ـَ ، ک = ( کودک ) که پنج صدا و دو بخش شمرده می شود ( کو + دک )
در روش ( تِجّایی ) هجی یک بخش که تمام شد بخش بعدی شروع می شود در حالیکه که بخش یا بخش های قبلی مجدداً تکرارتا پس از اتمام کلمه ای کامل تلفظ شود . و این تکرار امتیاز خوبی برای یاد گیری و حفظ کلمات است .
نه این که حروف یک کلمه را تا آخر به صورت ترکیبی ( حروف و حرکات ) در نظر گرفته سپس کلمه را تلفظ کنیم .
* ب : هجای غیر اصولی نه فارسی نه عربی
روش دیگر هجا کردن که غیر اصولی ترین هجا کردن است این است که حروف ساکن را در جای خود و بی ارتباط به حرف قبل هجی می کنند .
مثال : قاف ، پیش ، قُ ، لام ، جزمی = قُلْ
جزم = ساکن
توجه فرمودید که برای حرف ( ل ) جایگاهی چون حرف ( ق ) قائل شدند . و این خلاف تعریفی است که برای سکون صورت می گیرد .
به این جهت این روش را نه عربی و نه فارسی می دانم که در این ادبیات حرف ساکن بصورت مستقل اجرا نمی شود .
لا اقل در صدا کشی فارسی می گوییم ( ق ــُ ل ) قُلْ
***
اینک از شما علاقه مندان به فرهنگ ایرانی خواهش می کنم با ( تِجّایی در مکتب خانه وردنجان ) آشنا شوید .



* وسایل لازم جهت حضور در مُلّایی ( مکتب خانه ) *
وقتی بچه ای تصمیم می گرفت که ملّایی برود ، باید جُل (تُشک ) شخصی برای نشستن و یک دفتر سفید جهت سرمشق گرفتن از درس های آخوند همراه خود ببرد . و اجازه بردن قرآن نداشت تا حد اقل سوره فاتحه ( حمد ) و چهار قل را یاد بگیرد .
توضیح ؛ جُل : از دو کلمه مترادف ( جُلُ پِلاسْ ) گرفته شده و معنی فَرش یا تُشَک می دهد .
این تُشَک از جنس قالیچه ، نَمَد ، جاجیم ، گلیم ، زیلو و یا کیسه پارچه ای که درآن پشم یا پنبه ریخته باشند می توانست باشد و حداکثر ظرفیت نشستن یک نفر راداشت .

* حضور در مکتب خانه *
مکتب خانه جزو اماکن مقدس بشمار می رفت ، زیرا تعلیم و تعلّم قرآن آنجا صورت می گرفت و از هر گونه شوخی و سبک بازی دوری می شد .
به دانش آموزانی که در مکتب خانه شرکت می کردند ( بِچِّه ملّایی ) و مکتب خانه را ( مُلّایی رفتن ) می گویند، ضمناً سن وسال ملاک نبود و هر کس در هر سنی که بود می توانست شرکت کند . مثلاً از سه سالگی تا ...
اکثر افرادی که به سن مجاز ( هفت سالگی ) دردبستان ثبت نام می کردند ، به علّت تجربه در کلاس های مکتب خانه مسلّط به روخوانی قرآن مجید بودند .
عده ای هم بودند که پس از تحصیل در کلاس های آموزش و پرورش در مقاطع پایان ابتدایی یا راهنمایی یا دبیرستان ترک تحصیل نموده وارد مکتب خانه شدند و پس از مدتی از وردنجان هجرت و به حوزه های علمیه اصفهان یا قم رفتند .
مکتب خانه سال تحصیلی نداشت که در ماه خاصی عضو گیری کند ، و درتمام ایام سال عضو گیری انجام می شد .
در مکتب خانه دفتر حضور و غیاب و پرونده تشکیل نمی شد ، اما برای عدم حضور محصل باید آخوند را در جریان قرار می گذاشتند .
به مربّی تعلیم و تربیت در مکتب خانه آخوند می گفتند
آموزش قرآن و کسب سواد خواندن و نوشتن آنقدر بین این قوم وجود داشت که سوالی مرتب بین مردم و اهالی به گوش می رسید .
تو ملّایی رفتی ؟
پسرت ملّایی رفته ؟
کاکا بزرگت ملّایی رفته ؟
کاکا کوچیک ترت میره مُلّایی ؟ و سوالاتی از این قبیل
نکته مهم این بود که هرچند مکتب خانه ای برای دختران وجود نداشت اما آنان از آموزش قرآن و علوم مکتبی محروم نمی ماندند و آموزش قرآن را از پدر یابرادر وحتی بستگان نسبی و سببی می دیدند ، و مهارت خاصی در ( تجّایی ) و قرائت قرآن داشتند که پس از کسب سواد تا مرحله اجتهاد نیز پیش رفتند و از علم کافی برخوردار شدند مثل مرحومه بانو قلزم یا ملا حَبّه که روحش شاد باد .
گاهی خواهری هم زمان با برادر خود درس مکتبی را شروع می کرد ،
پسر در مکتب خانه و دختر در منزل .
در اواخر دوران شاهنشاهی و چند سالی هم پس از پیروزی انقلاب شنیده می شد که مکتب خانه ای برای دختر بچه ها باز شده است و آموزش قرآن می بینند .
درس در مکتب خانه ها تمام فصل بود ، ولی چون اهالی وردنجان کشاورز یا دامدار بودند ناچار به تعطیلی مکتب در طول تابستان ( برای سنینی ) می شدند . اما کودکانی که صحرا کارکُن نبودند از سه سالگی به مکتب خانه می رفتند حتی در فصل گرم تابستان .

* تمرین دروس مکتب خانه در همه شرایط *
درس روزانه مکتب خانه مثل مشاعره امروزی بصورت یک مسابقه مطرح می شد. و گاهی به عنوان سرگرمی در فرصت های مناسبی مثل هنگام عبور در مزارع ( الاغ سواری یا پیاده ) ، چوپانی و گله داری ، کاشت و داشت و خلاصه درتمام کارها در مزارع و بیابان یا حمل بار و ... ) شب نشینی ها ، بازی های کوچه و محله مورد تمرین قرار می گرفت .
چون هم سرگرمی بودهم تمرین و هم به رخ کشیدن اطلاعات برای آنان که مکتب نمی رفتند یا آنان که تازه شروع کرده بودند .
این تمرین ها باعث می شد تا بتوانندفردای آن روز با آمادگی کامل به آخوند درس پس بدهند . هرچند جای نسل امروزی برای تجربه فلکه( چوب فلک کردن ) خالی است .

* پیش رفت تحصیل در مکتب خانه *
درس در مکتب خانه به صورت موازی یا ( هم درس بودن ) پیش نمی رفت ، و هر کس ذهنیت بهتری داشت در فرا گیری درس بعدی سبقت می گرفت .
دیده می شد دو نفر در یک روز با هم به مکتب خانه رفته اند ، که پس از مدتی یکی از آنها قرآن خوانی یاد گرفته امّا دیگری هنوز در حروف و حرکات اولیه مشغول است .
در مکتب خانه آموزش قرآن و تفسیر، تمرین اذان و نماز ،آموزش احکام دینی و دروس اخلاقی و تربیتی ، روابط فرهنگی ، روابط اجتماعی ازجمله سلام کردن و احترام به بزرگترها هم چنین رفت آمدهای کوچه و صحرا و مهمانی ها همراه با سایرعلوم اسلامی از جمله تاریخ و قصص انبیاء ، ریاضیات که حساب می گفتند و حساب سیاقی ، مداحی و روضه خوانی حتی دعا نویسی داده می شد .
کسانی که سابقه مکتبی بیشتری داشتند یا از رشد علمی بهتری برخوردار بودند ، سَر کِلاسی (مُبْصِر ) می شدند ، به نحوی که دستیارآخوند محسوب و امام جماعت بچه ها ی مکتب خانه را عهده دار بودند . و بچه های مکتب خانه از او حساب می بردند و اطاعت می کردند . ناگفته نماند مواقعی که برای آخوند کار اضطراری پیش می آمد و آخوند مجبور به ترک مکتب خانه بود ، مکتب را به سر کلاسی واگذار می کرد . تا او نظم و ترتیب را عهده دار و اشکالات بقیه را رفع نماید .
تمرینات نماز و نماز جماعت وقت و زمان خاصی نداشت و ربطی به ورود به اوقات شرعی نداشت .
وردنجان در بین شهرها و روستاهای هم جوار به وجود مکتب خانه و آخوند معروف و پذیرای جوانان و نوجوانان مشتاق بود .

* تاریخچه مکتب خانه درشهروردنجان *
مکتب خانه در وردنجان قرن ها سابقه دارد و حتی تا چند سالی هم پس از انقلاب 1357 ادامه داشته است .
حد اقل تاریخی که بتوان برای قدمت مکتب خانه در وردنجان تخمین زد مربوط به سنه 1200 هجری شمسی است ، که افرادی چون ملا حاج محمد مولوی پدر علامه محمدحسن قلزم و ملا سلیمان کریمی پدر مرحوم ملا خدامراد کریمی و مرحوم آخوند نظر ثرایی ومرحومین کربلایی نورمحمد معروف به کَلْ نورمَحْمِد و کربلایی علی محمد معروف به کَلْ عَلْمَحْمِد که دوبرادر بودند را می را می توان نام برد ( روحشان شاد )
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل ( مرحوم عمان سامانی )
زیرا متاسفانه هیچ سند و حتی روایتی از مربیان ملاهای سنه 1200 هجری شمسی وجود ندارد .
شایسته است که از فرزندان مرحوم آخوند نظر (مُلّانظر) به اسامی (مرحوم آخوند هیبت الله ، مرحوم آخوند کرامت الله و مرحوم آخوند هدایت الله ) همچنین آخوند محمد کریمی فرزندمرحوم مشهدی سلطانعلی و مرحوم
شهید شیخ مهدی کریمی فرزند مرحوم مشهدی امیرقلی و مرحوم مشهدی علی یار اسماعیلی فرزند مرحوم مشهدی هاشم (مَلّا هاشم )متولد اوایل سنه 1300 یادکرد که سهم به سزایی در آموزش قرآن داشتند ( روحشان شاد )
کم کم داشتم فراموش می کردم که بحث ما ( تِجّایی ) است و باید به آن بپردازم .

* شروع درس *
آخوند در صفحه اول دفتر ابتدا ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ) را باخطی بسیار زیبا ، نه با خودکار یا مداد بلکه با قلم نی ( چوغ قلم ) و جوهر دردفاتر شخصی آنان می نوشت . چون می دانست تا ابد به یادگار باقی خواهد ماند.
و در ذیل آن معمولاً شعری برای این که هرکاری باید با نام خدا شروع شود می نوشت که به تعدادی از آنها اشاره می شود .
اول کارها به نام خدا
بس مبارک بود چه فرّ هما
***
بگویم ابتدا نام خدایی
که بی اذنش نمی آید صدایی
خداوندی که ذکرش چاره ساز است
خودش تضمین رفع هر نیاز است
***
با یاد خدا ؛ در ابتدا متن و کلام
زینت بدهم به نام آن خالق تام
در محضرتان سپس کنم روی خلوص
با عشق و ارادت و ادب ؛ عرض سلام
***
به نام آن خدای ذوالجلالی
که در وصفش نمی یابی مثالی
***
اول سخنی که بین ما بود
از نام و عنایت خدا بود
پایان سخن به ختم دفتر
زینت بدهم به نام «حیدر»
***
لازم به یاد آوری است سایر مکاتبات و یاد داشت های آخوند با خودنویس انجام می شد . که امروزه نامی از خودنویس هم نیست .

* شناخت حروف الفباء *
درس اول را با نوشتن تعدادی از حروف الفباء شروع می کرد تا اینکه بچه ملّایی همه حروف را یاد بگیرد .
ا ، ب ، ت ، ث ، ج ، ح ، خ ، د ، ذ ، ر ، ز ، س ، ش ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، غ ، ف ، ق ، ک ، ل ، م ، ن ، و ، ه ، ی
پس از این که حروف الفباء تمام می شد نوبت صداها می رسید .

* حرکات کوتاه ( صداهای کوتاه ) *
* درس حرکت کوتاه ( ـَ ) یا ( فتحه ) که به آن ( زَبَرْ ) می گویند .

الف زَبَرْ ( اَ ) ب، زَبَرْ( بَ ) ت ، زَبَرْ( تَ ) ث ، زَبَرْ ( ثَ ) جیم ، زَبَرْ ( جَ ) ... تا آخرین حرف الفباء
« الف زَبَرْ ( اَ ) » یعنی حرف ( الف ) صدای کوتاه ( زَبَرْ ) یا فتحه به خودگرفته و تبدیل به ( اَ ) شده است ( ا + ـَ = اَ )
حالا که درس فتحه یا (زَبَرْ ) را یاد گرفتیم کلمه ی ( ضَرَبَ ) را به روش تِجّایی می گوییم .
ضاد، زَبَرْ ( ضَ ) ر، زَبَرْ ( رَ ) ( ضَرَ ) ب ، زَبَرْ ( بَ ) = ( ضَرَبَ )
ملاحظه فرمودید که بخش اول را تِجّایی زدیم .
( ضاد ، زَبَرْ ، « ضَ » ) نتیجه می گیریم که ( ضَ ) بخش اول است .
بخش دوم را تِجّایی می زنیم ،
( ر ، زَبَرْ ، « رَ » ) نتیجه می گیریم که ( رَ ) بخش دوم است .
در این حالت باید بخش اول و بخش دوم با هم جمع و تلفّظ شود .
یعنی
( ضَ + رَ = ضَرَ )
و بخش سوم ( ب ، زَبَرْ« بَ » ) نتیجه می گیریم که ( بَ ) بخش سوم است .
در این حالت باید بخش اول و بخش دوم و بخش سوم با هم جمع و تلفّظ شود .
یعنی
( ضَ + رَ + بَ = ضَرَبَ )
همانطور که ملاحظه می فرمایید کلمه (ضَرَبَ ) از سه بخش ( ضَ + رَ + بَ ) تشکیل شده که به آن سه هجی یا سه هجا می گویند .
برای آشنایی بیشترمجدداً ( ضَرَبَ ) را تِجّایی می زنم .
ضاد، زَبَرْ ( ضَ ) ر، زَبَرْ ( رَ ) ( ضَرَ ) ب ، زَبَرْ ( بَ ) = ( ضَرَبَ )
سوال : هجی کردن یعنی چه و چه موقع یک ( کلمه ) تِجّایی زده شده است ؟
جواب : هجی کردن ، یعنی حروف و حرکات و اعراب ( کلمه ) راازهم جدا ، و تبدیل به بخش بخش کردن سپس بخش های کلمه را با تعریف ادبیات هجا با هم نلفظ کردن تا اصل کلمه اولیه به دست آید .
ملاحظه فرمودید برای ( تِجّایی ) کلمه ( ضَرَبَ ) همین کار را انجام دادیم که لازم به تکرار مراحل آن نیست .
اگر کلمه ای چهار بخش داشت ، پس از اجرای بخش اول و دوم و سوم و چهارم ( یکجا ) تلفظ می شود.
مثل ( وَجَدَکَ ) .
« بخش اول »
واو ، زَبَرْ ( وَ )
« بخش دوم » جیم ، زَبَرْ ( جَ ) اکنون باید بخش اول + بخش دوم تلفظ شود ، = ( وَجَ ) .
« بخش سوم »
دال ، زَبَرْ ( دَ ) اکنون باید بخش اول + بخش دوم + بخش سوم تلفظ شود ، = ( وَجَدَ ) .
« بخش چهارم »
کاف ، زَبَرْ ( کَ ) اکنون باید بخش اول + بخش دوم + بخش سوم + بخش چهارم تلفظ شود ، = ( وَجَدَکَ )
سوال : آیا در تِجّایی باید یک آیه را به همین صورت هجی کنیم تا آیه کامل تلفظ شود ؟
خیر کسی چنین چیزی نگفته ما درمورد کلمات صحبت می کنیم نه در مورد آیه و جمله . وقتی کلمات را یاد بگیریم آیه هم قرائت می کنیم ، می توان ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ) را استثناء نامید که زیبایی خاص خود را دارد و هنر تِجّایی است و به موقع به آن اشاره خواهیم داشت ، انشاءالله
* تمرین در خانه *
لطفاً نقطه چین ها را پر کنید :
( لَکَ ) را تِجّایی می زنیم : لام ، زَبَرْ ( لَ ) کاف ، زَبَرْ ، ( کَ ) ؟ = ( . . . )
(مَعَ ) را تِجّایی می زنیم : میم زَبَرْ ( مَ ) . . . زَبَرْ ( عَ ) = ( مَعَ )
( کَتَبَ ) را تِجّایی می زنیم : کاف ، زَبَرْ ( کَ ) ت ، زَبَرْ ( . . . ) ( کَتَ ) . . . ، زَبَرْ ( بَ ) ؟ =
( فَعَدَ لَکَ ) را تِجّایی می زنیم : . . . زَبَرْ ( فَ ) عین ، زَبَرْ ( . . . ) ( فَعَ ) دال ، زَبَرْ ( دَ ) ( فَعَدَ ) کاف ، زَبَرْ ( . . . ) = ( . . . . . . . . .)

* درس حرکت کوتاه ( ـِ ) که به آن ( کسره ) یا ( زیر ) می گویند .
الف زیر ( اِ ) ، ب زیر ( بِ ) ، ت زیر ( تِ ) ، ث زیر ( ثِ ) ، جیم زیر ( جِ ) ... تا آخرین حرف الفباء
« ب ، زیر ( بِ ) » یعنی حرف ( ب ) ، حرکت کوتاه ( زیر) یا کسره به خودگرفته و تبدیل به ( بِ ) شده است ( ب + ـِ = بِ ) .
کلمه ی ( مَلِکِ ) را تِجّایی می زنیم .
میم ، زَبَرْ ( مَ ) لام ، زیر ( لِ ) ( مَلِ ) کاف ، زیر ( کِ ) = مَلِکِ
* تمرین در خانه *
لطفاً نقطه چین ها را پر کنید :
( لَکِ ) را تِجّایی می زنیم : لام ، زَبَرْ ( لَ ) کاف ، زیر (. . . ) ؟ = ( . . . )
( هِیَ ) را تِجّایی می زنیم : ه ، زیر ( . . . ) ی ، زَبَرْ ( یَ ) = ( هِیَ )
( سَمِعَ ) را تِجّایی می زنیم : . . . ، زَبَرْ ( سَ ) میم زیر ( مِ ) . . . زَبَرْ ( عَ ) = ( . . . )
( فَصَعِقَ ) را تِجّایی می زنیم : ف ، زَبَرْ ( فَ ) صاد ، زَبَر ( . . . ) ( فَصَ ) . . . زیر ( عِ ) ( فَصَعِ ) قاف ، . . . ( قَ ) ؟ = ( . . . . . . )

* درس حرکت کوتاه ( ـُ ) که به آن ( ضمّه ) یا ( پیش ) می گویند .
الف پیش ( اُ ) ب ، پیش ( بُ ) ت ، پیش ( تُ ) ث ، پیش ( ثُ ) جیم ، پیش ( جُ ) ... تا آخرین حرف الفباء
« ت پیش ( تُ ) » یعنی حرف ( ت ) حرکت کوتاه ( پیش ) یا ضمّه به خود گرفته که تبدیل به ( تُ ) شده است ( ت + ـُ = تُ ) .
کلمه ی ( کُتِبَ ) را تِجّایی می زنیم
کاف ، پیش ( کُ ) ت ، زیر ( تِ ) ( کُتِ ) ب ، زَبَرْ ( بَ ) = کُتِبَ
* تمرین در خانه *
لطفاً نقطه چین ها را پر کنید :
( هُوَ ) را تِجّایی می زنیم : ه ، پیش ( . . . ) واو ، . . . ( وَ ) = ( هُوَ )
( یَکُ ) را تِجّایی می زنیم : ی ، . . . ( یَ ) . . . پیش ( کُ ) = ( . . . )
( جُعِلَ ) را تِجّایی می زنیم : . . . ، پیش ( جُ ) عین ، زیر ( . . . ) ( جُعِ ) لام ، زَبَرْ ( لَ ) = ( جُعِلَ )

* حرکات کشیده یا ( صداهای کشیده ) *
* صدای کشیده فتحه یا ( الف مدی )

درس بعدی صدای کشیده فتحه یا ( الف مدی ) است چه کُلا ( ~ ) داشته باشدیا نداشته باشد چنین شروع می شود ( البته می دونید که منظورمان کلاه است ) ما عین تلفظ وردنجانی ها را آوردیم .
الف ، الف ( ا ) ب ، الف ( با ) ت ، الف ( تا ) ث ، الف ( ثا ) جیم ، الف ( جا ) ... تا آخرین حرف الفباء.
« ب الف ( با ) » یعنی حرف ( ب ) صدای کشیده فتحه یا الف مدی ( ا ) به خود گرفته و تبدیل به ( با ) شده است ( ب + ا = با ) .
کلمه ی ( جاهَدَ ) را تِجّایی می زنیم
جیم الف ( جا ) ه ، زَبَرْ ( هَ ) ( جاهَ ) دال زَبَرْ ( دَ ) = جاهَدَ
* تمرین در خانه *
لطفاً با توجه به مثال ( جاهَدَ ) تمرین های زیر را انجام دهید :
کانَ ، قالَ ، جاهَدَ ، اَفاقَ

* صدای کشیده . یاء مدی
الف یا زیر ( ای ) ب ، یا ، زیر ( بی ) ت ، یا ، زیر ( تی ) ث ، یا ، زیر ( ثی ) جیم ، یا ، زیر ( جی ) ... تا آخرین حرف الفباء
« ب ، یا، زیر ( بی ) » یعنی حرف ( ب ) صدای کشیده ( ای ) به خود گرفته و تبدیل به ( بی ) شده است ( ب + ی = بی )
کلمه ی ( رُسُلی ) را تِجّایی می زنیم
ر ، پیش ( رُ ) سین ، پیش ( سُ ) ( رُسُ ) لام ، یا ، زیر ، لی ( رُسُلی )
* تمرین در خانه *
لطفا ًبا توجه به مثال ( رُسُلی ) تمرین های زیر انجام دهید :
فی ، اَبی ، عَمَلی ، رُسُلی

* ضمه یا ( واو مدی )
الف ، واو پیش ( اُو ) ب ، واو پیش ( بُو ) ت ، واو پیش ( تُو ) ث ، واو پیش ( ثُو ) جیم ، واو پیش ( جُو ) ... تا آخرین حرف الفباء
« ب ، واو پیش ( بُو ) » یعنی حرف ( ب ) صدای او به خود گرفته و ( بُو ) خوانده می شود ( ضمّه + مقداری کشش = صدای کشیده ی پیش ) و یا ( ضمّه + مد = واو مدی )
کلمه ی ( یوُقِنُونَ ) را تِجّایی می زنیم
ی ، واو ، پیش ( یُو ) قاف ، زیر ( قِ )( یُو قِ ) نون ، واو ، پیش ( نُو ) ( یوُقِنُو ) نون ، زَبَرْ ( نَ ) ( یوُقِنُونَ )
* تمرین در خانه *
لطفاً با توجه به مثال ( یوُقِنُونَ ) تمرین های زیر را انجام دهید :
یَکُونُ ، اتُونی ، هارُونَ
* نکته و بادآوری ضروری درمورد تفاوت ( تِجّایی ) صداهای کوتاه و صداهای کشیده :
ما در صداهای کوتاه یک حرف + یک حرکت کوتاه را مطرح می کنیم مانند :
ب ،
زَبَرْ ( بَ )
ب ،
زیر ( بِ )
ب ،
پیش ( بُ )
اما درصداهای بلندیک حرف + یک حرکت بلندکه ترکیبی از ( حرف و صدای بلند ) است را مطرح می کنیم مانند :
ب ،
الف ( با )
ب ،
یا ، زیر ( بیِ )
ب ،
واو ، پیش ( بُو )

* علامت سکون یا ( جَزْمْ ) ( ـْ ) *
* سکون یا ( جَزْمْ ) به معنای عدم حرکت است و حرف ساکن به تنهایی و یا در اول کلمه خوانده نمی شود ، بلکه به کمک حرف ماقبلش خوانده می شود ، اگر در جایی هم حرف ساکن را با علامت ساکن مُجزّا و مستقل آورده اند علمی و ادبیاتی نیست .
گفتیم که ( جَزْم ) یعنی سکون ، وقتی آخوند می گفت : جَزْمِش کن ، یعنی کلمه را به حرف ساکن ختم کن .
به چند مثال و تِجّایی آن توجه فرمایید .
اَنْ را هجی می کنیم : الفُ ، نون ، زَبَرْ ( اَنْ )
مِنْ را هجی می کنیم : میمُ ، نون ، زیر ( مِنْ )
ذُقْ را هجی می کنیم : ذالُ ، قاف ، پیش ( ذُقْ )
یَنْقَلِبُونَ را هجی می کنیم : ی ، وُ ، نون ، زَبَرْ ( یَنْ ) قاف ، زَبَرْ ( قَ ) ( یَنْقَ ) لام ، زیر ( لِ ) ( یَنْقَلِ ) ب ، واو پیش ( بُو ) ( یَنْقَلِبُو ) نون ، زَبَرْ ( نَ ) ( یَنْقَلِبُونَ )
اَسْقَیْناکُمُوهُ را هجی می کنیم : الف ُ، سین ، زَبَرْ ( اَسْ ) قافُ ، ی ، زَبَرْ ( قَیْ ) ( اَسْقَیْ ) نون ، الف ( نا ) ( اَسْقَیْنا ) کاف ، پیش ( کُ ) ( اَسْقَیْناکُ ) میمُ ، واو ، پیش ( مُو ) ( اَسْقَیْناکُمُو ) ه ،پیش ( هُ ) ( اَسْقَیْناکُمُوهُ )
* تمرین در خانه *
لطفاً با توجه به مثالهای ( اَنْ ) ( مِنْ ) ( ذُقْ ) تمرین های زیر را انجام دهید :
اَنْ ، مَنْ ، یُولَدْ ، اَبْتَرْ

* علامت تشدید ( ـّ ) *
حروفی که دارای علامت تشدید باشند ، محکم و با شدت اداء می گردند و همانند حروف ساکن هیچگاه به تنهایی تلفظ نگردیده و در اول کلمات واقع نمی گردند ، بلکه همواره به کمک حرف ماقبل خود تلفظ می شوند .
اصولاً هرگاه دو حرف همجنس در یک کلمه نزد هم واقع شوند در صورتی که اولی ساکن و دومی متحرک باشد حرف ساکن حذف گردیده و بجای آن علامت تشدید ( ـّ ) بر روی حرف متحرک قرار می گیرد .
قاعده تشدید در ( تِجّایی ) زدن یا هجی کردن به این صورت است که هرگاه دو حرف همجنس در یک کلمه نزد هم واقع شوند در صورتی که اولی ساکن و دومی متحرک باشد هم حرف ساکن و هم حرف متحرک هجی میشود ، به این صورت که یک بار به عنوان حرف ساکن به حرف ماقبل خود می چسبد و تلفظ می شود و یک بار به عنوان حرف متحرک تلفظ می شود و در صورت لزوم به حرف بعدی نیز می چسبد .
که در مثال ها مشخص خواهیم کرد .
از کلمات دو حرفی شروع می کنم
کُلُّ را هجی می کنیم « کُلْ + لُ » ( دو هجی است ) کافُ ، لام ، پیش ( کُلْ ) لام ، پیش ( لُ ) = ( کُلُّ )
در مثال بالا دقت فرمودید که حرف ( لام ) یک بار با حرف ماقبل خود ( ک ) و یک بار به تنهایی هجی شد .
( قَرّی ) را هجی می کنیم « قَرْ + ری » ( دو هجی است ) قافُ ، ر ، زَبَرْ ( قَرْ ) ر ، یا ، زیر ( ری ) + قَرّی ) تکرا ر حرف ( ر) داشتیم .
مُزَّمِّلُ = مُزْ + زَمْ + مِ + لُ ( چهار هجی است ) میمُ ، ز ، پیش (مُزْ ) ز ، وُ ، میم ، زَبَرْ ( زَمْ ) ( مُزَّمْ ) میم ، زیر ( مِ ) ( مُزَّمِّ ) لام ، پیش ( لُ ) ( مُزَّمِّلُ )
* تمرین در خانه *
لطفاً با توجه به مثال = ( کُلُّ ) ( قَرّی ) ( مُزَّمِّلُ ) تمرین های زیر را انجام دهید :
کُلُّ ، صَلِّ ، کَلّا

* علامت مَد ( ~ ) *
* علامت مد ( ~ ) که معنای کشش می دهد در ( تِجّایی ) تلفظ یا هجی خاصی ندارد .
و حرفی که روی آن ( مد ) قرار گرفته بصورت معمولی هجا می شود .
ولی در روخوانی رعایت می شود .
از هرکدام یک مثال می زنیم :
( اَنْبآءُ ) در هجی : الفُ ، نون ، زَبَرْ ( ( اَنْ ) ب ، الف ( با ) ( اَنْبا ) ء ، پیش ( ءُ ) = ( اَنْباءُ )
امّا در قرائت خوانده می شود : ( اَنْبآءُ )
( تَبُو~ ءَ ) در هجی : ت ، زَبَرْ ( تَ ) ب ، واو ، پیش ( بُو ) ( تَبُو ) ء ، زَبَرْ ( ءَ ) ( تَبُوءَ )
اما در قرائت خوانده می شود : ( تَبُو~ ءَ )
( تَفی~ ءَ ) در هجی : ت ، زَبَرْ ( تَ ) ف ، یا ، زیر ( فی ) ( تَفی ) ء ، زَبَرْ ( ءَ ) ( تَفی ءَ )
اما در قرائت خوانده می شود : ( تَفی~ ءَ )
اَنْبآءُ

* اَبْجَدْ خوانی *
در اینجا لازم به یاد آوری است که فراگیری ( اَبْجَد) اشتیاق زیادی در بین بچه مُلّایی ها داشت
به هم دیگر می گفتند من رسیدم به ( اَبْجَد )
یا این که تو ( اَبْجَدا ) خوندی ؟
در این مرحله دانش پَژوه پایه اول را گذرانده ، وعشق حضور در پایه بعدی را داشت .
و سپس حروف اَبْجَدْ شروع می شود . * اَبْجَدْچیست؟
در لغتنامه دهخدا آمده است، ابجد نام اولین صورت از صور هشت گانه حروف جمل و این ترتیب حروف الفبای مردم فنیقیه بوده، بدین نهج :
اَبْجَدْ ، هَوَّزْ ، حُطّی ، کَلَمَنْ ، سَعْفَصْ ، قَرَشَتْ ، ثَخِّذْ ، ضَظِّغْ
همزمان با نوشتن اولین کلمه از حروف ( اَبْجَدْ ) آموزش ( تِجّایی ) شروع می شد
اَبْجَدْرا به تُجّایی می نویسیم ( استفاده ترکیبی از فتحه و ساکن )
الفُ ، بِ ، زَبَرْ ( اَبْ ) ، جیمُ ، دال ، زَبَرْ( جَدْ) = اَبْجَدْ
یادمان باشد بالاتر گفتیم علامت ساکن یا ( جَزْم ) روی هر حرفی قرار گیرد آن حرف به حرف ما قبل خود چسبیده و با آن خوانده می شود . یعنی این که در تِجّایی وردنجان که روش عربی به عربی است حروف ساکن به تنهایی هجی نمی شوند .
اکنون نوبت هَوَّزْ است با توجه به این که حرف ( واو) مشدد است و باید دو مرتبه تکرار شود . ( استفاده ترکیبی از فتحه ، تشدید ، ساکن )
ه ، وُ ، واو زَبَر ( هَوْ ) ، واوُ ، زِ ، زَبَر ( وَزْ ) = هَوَّزْ
نوبت حُطّی است که حرف ( ط ) مشدد است . ( استفاده ترکیبی از ضمه و تشدید )
ح ، وُ طا ، پیش( حُطْ ) ، طا ، یا ، زیر ( طی ) = حُطّی
نوبت کَلَمَنْ است در اینجا حرف کاف ، لام ، میم ، پشت سر هم مفتوح هستند و فقط نون ساکن است .
کاف ، زَبَر، ( کَ ) ، لام ، زَبَر (لَ ) ( کَلَ ) میمُ ، نون ، زَبَر ( مَنْ ) = کَلَمَنْ
نوبت سَعْفَصْ است ( استفاده ترکیبی از فتحه و ساکن )
سینُ ، عَیْن ، زَبَرْ ( سَعْ ) ف ، وُ ، صاد ، زَبَرْ ( فَصْ ) = سَعْفَصْ
نوبت قَرَشَتْ است ( استفاده ترکیبی از فتحه و ساکن )
قاف ، زَبَرْ ( قَ ) ر، زَبَر ( رَ ) ( قَرَ ) شینُ ، ت ، زَبَرْ ( شَتْ ) = قَرَشَتْ
نوبت ثَخِّذْ است و در اینجا حرف ( خ ) مشدد است . ( استفاده ترکیبی از فتحه ، تشدید ، کسره ، ساکن )
ث ، وُ ، خ ، زَبَرْ (ثَخْ ) خ ، وُ ذال ، زیر ( خِذْ ) = تَخِّذْ
نوبت ضَظِغْ است ( استفاده ترکیبی از فتحه ، کسره ، ساکن )
ضاد ، زَبَرْ( ضَ ) ظا ، وُ ، غین ، زیر ( ظِغْ ) = ضَظِغْ
اگر جایی نوشته ابجد قدیمی را دیدید که کلمه ی ( ضَظِغْ ) را ( ضَظِغْلا ) نوشته خرده نگیرید ، زیرا واقعیت امر همین است و ( ضَظِغْلا ) صحیح است که در ( المقاله السادسه ) اسرار نامه عطار نیز هست که قسمتی از آن شعر را می آوریم .

همین حرفی که آن پیچی ندارد

الف بود و الف هیچی ندارد

چه خوابی ابجد این کار چندین

که ابجد راست الف حرف نخستین

الف هیچی ز اول آخرش لا

زابجد تا ضظغلا لا و سودا

مشخص نیست توسط چه گروهی و به چه علت کلمه ( ضَظِغْلا ) به ( ضَظِغْ ) تبدیل شده ولی احتمال می رود بخاطر این که حرف ( ل + ا ) در اخر ( ضَظِغْلا ) تکراری است یعنی ( ل ) در کَلَمَنْ و ( ا ) در اَبْجَدْ بکار رفته است لزومی برای تکرار ندانسته اند .ما سنت شکنی نگردیم و ( ضَظِغْلا ) را تِجّایی می زنیم
ضاد ، زَبَرْ( ضَ ) ظا ، وُ ، غین ، زیر ( ظِغْ ) ( ضَظِغْ ) لام الف ( لا ) = ضَظِغْلا
یک سوال ؟ آیا کسی که به مکتب خانه می رفت باید تمام کلمات قرآن را هجی می کرد ؟ و چرا ؟
جواب : خیر . چون تِجّایی ( هجی کردن ) بخاطر آموزش در رو خوانی و روان خوانی قرآن است ، و پس از اینکه شاگرد روخوانی و روان خوانی را یاد گرفت دیگر نیاز به هجی کردن ندارد .

* حروف والی *
در این مقطع تحصیلی نوبت اَلْحَمْد خوانی اما ضروری است که حروف والی شناخته شوند ، یک تعریف کلی از حروف والی فعلاً کافی است که حروف ( و ، ا ، ل ، ی ) حروفی هستند که نوشته می شوند ولی خوانده نمی شوند ، در قرآن مجید حروف ( و ، ا ، ل ، ی ) را در کلماتی فاقد هر گونه حرکت یا علامت می بینیم که تحت هیچ شرایط ( نه با حرف قبل ، نه به صورت مستقل و نه با حرف بعد ) خوانده نمی شوند . و از جمله در ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ) هم قرار دارند .

* اَلْحَمْد خوانی *
بعد از حروف اَبْجَدْ نوبت ( اَلْحَمْد ) خوانی است
در حمد خوانی یکی از سخت ترین هجی ها ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ) است .
امّاقبل از این که به تِجّایی ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ) بپردازم نکته بسیار بسیار مهمی را به عزیزان یادآوری کنم .
ما ، در( تِجّایی ) نداریم که سه حرف در یک هجا مثل ( حیم ) دریک بخش آورده شوند ، و وجه تمایز هجی کردن در وردنجان با سایر هجی کردن ها در همین است که ( تِجّایی ) را در وردنجان ، هجی عربی به عربی می گویند .
مثلا ًدر کلمه رَحیم بعد از این که گفتیم ( ر ، زَبَرْ ( رَ ) ح ، یا زیر ( حی ) ( رَحی ) حتما برای میم کسره آورده و میم را مکسور می خوانیم و ادامه می دهیم ( میم ، زیر ( مِ ) ( رَحیم ِ ) در قرآن مجید هم به همین صورت آمده است .
شاید بگویید ( رعد ، حجر ، نحل ، کهف ، مریم و ...) سه حرفی هستند .
جواب : بله در قرائت حق با شماست ، اکثر آیات قرآن نیز بدین صورت ختم و تلّفظ می شوند ، مثل راکِعُونَ که راکِعُونْ و مُؤمِنینَ که مُؤمِنینْ و مُؤمِنینِ که مُؤمِنینْ و خَبیرٍ که خَبیرْ و بَشیرٌ که بَشیرْ ، و فَخُورٌ که فَخُورْ تلفظ می شوند ، ولی در هجا کردن چنین نیست .
اکنون صحیح کلمات مورد سوال را می نویسم و هجی میکنم ( رَعْدِ ، حِجْرِ ، نَحْلِ ، کَهْف، مَرْیَمَ ، مَرْیَمُ ) .
( رَعْدِ ) : ر ، وُ ، عین ، زَبَرْ ( رَعْ ) دال ، زیر ( دِ ) = ( رَعْدِ )
( حِجْرِ ) : ح ، وُ ، جیم ، زیر ( حِجْ ) ر ، زیر ( رِ ) = ( حِجْرِ )
( نَحْلِ ) : نونُ ، ح ، زَبَرْ ( نَحْ ) لام ، زیر ( لِ ) = ( نَحْلِ )
( کَهْفِ ) : کافُ ، ه ، زَبَرْ (کَهْ) ف ، زیر ( فِ ) = کَهْفِ
( مَرْیَمَ ) : میمُ ، ر ، زَبَرْ (مَرْ ) ی ، زَبَرْ( یَ ) ( مَرْیَ ) میم ، زَبَرْ ( مَ ) = ( مَرْیَمَ )
( مَرْیَمُ ) : : میمُ ، ر ، زَبَرْ (مَرْ ) ی ، زَبَرْ ( یَ ( ( مَرْیَ ) میم ، پیش ( مُ ) = ( مَرْیَمُ )
فراموش نکنیم قرار شد( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ) را هجی کنیم فقط توجه داشتیم در اینجا حروف ( و، ا ، ل ، ی ) هم داریم و حروف مشدد نیز تکرار دارند .
ب ، وُ ، سین ، زیر (بِسْ ) میم ،لام زیر ( مِل ) (بِسْمِلْ ) لام الف لا ( بِسْمِ ا لّا ) ه ، وُ ، ر ، زیر (هِرْ) ( بِسْمِ اللَّهِ الرْ ) ر ، وُ ، ح ، زَبَرْ ( رَحْ ) ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْ ) میم ، الف ( ما ) ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْما ) نونُ ، ر، زیر ، ( نِرْ ) ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرْ ) ر ، زَبَرْ ( رَّ ) ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّ ) ح ، یا زیر ( حی ) ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِي ) میم ، زیر ( مِ ) ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ )

خدارحمت کند آخوند هیبت الله ثرایی وردنجانی می گفت : این ( هِرُّ و نِرِّ ) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را اگر درست تلفظ نکنی نه نمازت درسته نه قرآن خواندن تون .

* شروع کتابت قرآن در مکتب خانه با سوره مبارکه اَلْحَمْد

معمولاً پس از کتابت سوره های مبارکه اَلْحَمْد و چهار قل و آیت الکرسی ( آن هم با خطی زیبا ) در دفاتر ، شاگردان مجاز به بردن قرآن به مکتب خانه می شدند


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ( 1 )
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ( 2 )
اَلرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ( 3 )
مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ( 4 )
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ( 5 )
اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ( 6 )
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ ( 7 )
در این قسمت ( اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ) را انتخاب و هجی می کنیم .
الف ، لام ، زَبَر ( اَلْ ) ح و میم زَبَرْ ( حَمْ ) ( اَلْحَمْ ) دال ، پیش ( دُ ) ( اَلْحَمْدُ )
لام و لام زیر ( لِلْ ) لام الف ( لا ) ( لِلّا ) ه زیر ( هِ ) ( لِلّهِ )
ر ، وُ ، ب ، زَبَرْ ( رَبْ ) ب ، وُ ، لام زیر ( بِل ) ( رَبِّ الْ ) عین ، الف ، عا ) ( رَبِّ الْعَا ) لام ، زَبَرْ ( لَ ) ) ( رَبِّ الْعَالَ ) میم ، یا زیر ( می ) ) ( رَبِّ الْعَالَمِي ) نون ، زَبَرْ( نَ ) = ) ( رَبِّ الْعَالَمِينَ )
* نکته : سوره مبارکه الفاتحه یا حمد جزو سوره هایی بود که دانش آموزان موظف به حفظ آن بودند .
در ابجد و سوره مبارکه فاتحه تنوین نداشتیم ولی در اولین آیات سوره مبارکه بقره تنوین و همزه آمده و باید توضیخاتی داشته باشیم .

* هَمْزِهْ *
* علامت همزه شکل ( ء ) است که گاهی اول کلمات یا بین کلمات یا آخرکلمات نوشته می شود .
* تلفظ همزه *
همزه در تِجاّیی همان ( ء ) است که ضربه ای یا تیز تلفظ می شود وبا تلفظ ( ع ) فرق دارد زیرا ( عین ) نرم تلفظ می شود .
نکته : هیچگاه از لفظ ( همزه ) در هجی کردن استفاده نمی کنیم مثلاً نمی گوییم ( همزه ، زَبَرْ ، ءَ ) پس آنچه را هجی می کنیم که در تلفظ می خوانیم مثل ( ء ، زَبَرْ، ءَ ) یا ( ء ، یا زیر ئ ) یا ء ، واو پیش ؤ )

* حروفی که نوشته می شوند ولی خوانده نمی شوند *
* حروف وای
گاهی حروف ( و، ا ، ی ) پایه و کرسی برای همزه قرار می گیرند که دراین صورت فقط همزه خوانده شده و حروف پایه ، ناخواناه می باشند . به این حروف ( حروف وای ) گفته می شود .کلمه ذائِقَةُ را بخاطر وجود ( ء = همزه ) از آیه ( كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ ) مثال می زنیم
ذال الف ( ذا ) ءِ ، زیر ( ءِ ) ( ذائِ ) قاف ، زَبَرْ، ( قَ ) ( ذائِقَ ) ت ، پیش( ةُ ) = ذائِقَةُ
( اُولئِکَ ) را چنین هجی می کنیم ( بخاطر داشته باشیم « واو » دراینجا حرف والی است که نوشته می شود، ولی خوانده نمی شود )
( اُولئِکَ ) را به روش تِجّایی می گوییم : الف پیش اُ ، لام الف لا ، ( اُلا ) ء ، زیر ، ءِ ( اُلاءِ ) ک زَبَرْ ( کَ ) = ( اُلاءِ کَ ) = ( اُولئِکَ )
* حروف نانویسادر تِجّایی *
* حروف نانویسا یعنی حروفی که نوشته نشده ولی خوانده می شوند
در نگارش برخی از کلمات در قرآن به سه حرف (و – ا - ی) بر می خوریم که نوشته نشده ولی باید خوانده شوند. این حروف به صورت کوچک تر در کلمه لحاظ گردیده اند. که آنها حروف نانویسا میگویند . البته چاپ های قرآن و خطاطان فرق می کنند علیهذا به مثال های زیر توجه فرمایید . مانند:
داوُد خوانده می شود ( دَاوُودُ ) که درتِجّایی می گوییم : دال ، الف ( دا ) واو ، واوپیش ، ( وُو ) ( دَاوُوُ ) دال ، پیش ( دُ ) ( دَاوُودُ )
( سَمَوَتِ ) خوانده می شود ( سَماواتِ ) که درتِجّایی می گوییم : سین ، زَبَرْ ( سَ ) میم ، الف ( ما ) ( سَما ) واو ، الف ( وا ) ( سَماوا ) ت ، زیر ( تِ ) ( سَماواتِ )
( یَسْتَحیِ ) خوانده می شود ( یَسْتَحیِی ) که درتِجّایی می گوییم : ی ، وُ ، سین ، زَبَرْ ( یَسْ ) ت ، زَبَرْ ( تَ ) ( یَسْتَ ) ح ، یا زیر ( حی ) ( یَسْتَحیِی )

* تنوین *

* تنوین نصب *
تنوین نصب با این علامت ( ـً ) که به آن ( اَنْ ) یا ( دو زَبَرْ ) می گویند ( فتحه + نون ساکن ) نکته : تنوین نصب ( فتحه ) غالباً بر روی الف قرار گرفته ولکن آن تلفظ نمی گردد ( به جز تاء تانیث مثل ( شَجَرَۀً ) و هنگامی که به همزه برسیم مثل ( جُزْءً ) یا به ( ی ) مثل ( هُدَیً ) ختم شود .
الف دو زَبَر( اَنْ ) = ( اً ) یعنی حرف الف دو ( زَبَرْ ) یا دو فتحه روی خودگرفته و تبدیل به ( اَن = اً ) شده است و ادامه می دهیم .
الف ، دو زَبَر( اَنْ ) = ( اً )
ب ، دو زَبَرْ ( بَنْ ) = باً
ت ، دو زَبَرْ ( تَنْ) = تاً
ث ، دو زَبَرْ ( ثَنْ ) = ثاً
جیم ، دو زَبَرْ( جَنْ ) = جاً ... و ادامه تا آخرین حرف الفباء
در تنوین ( اً ) برای تِجّایی ( عَلیماً ) چنین می گوییم : عین ،زَبَرْ ( عَ ) لام ، یا زیر ( لی ) ( عَلی ) میمُ ، دوزَبَرْ ( ماً ) = ( عَلیماً ) ( سه بخش )
و برای ( شَجَرَۀً ) چنین می گوییم : شین ، زَبَر ( شَ ) جیم ، زَبَرْ ( جَ ) ( شَجَ ) ر ، زَبَرْ ( رَ ) ( شَجَرَ) ت ، دوزَبَرْ (تَنْ ) ( شَجَرَۀً ) ( چهار بخش )
و برای ( بلاءً ) چنین می گوییم : ب ، زَبَرْ (بَ ) لام الف لا ( بَلا ) الف ، دوزَبَرْ (اَنْ ) ( بلاءً ) ( سه بخش )
و برای ( جُزْءً ) چنین می گوییم : جیمُ ، ز ، پیش ( جُزْ ) ء ، دو زَبَر ( ءَ نْ ) = ( جُزْءً )
و برای ( هُدَیً ) چنین می گوییم : ه پیش ( هُ ) ، دال دو زَبَرْ ( دَنْ ) هُدَنْ = ( هُدَیً ) ( دو بخش )
* تمرین در خانه *
ماً - اَمْوالاً – جَمْعاً

* تنوین جَرْ *
* تنوین جَر با این علامت ( ـٍ ) که به آن ( اِنْ ) یا ( دو زیر ) می گویند ( کسره + نون ساکن )
الف دو زیر اِنْ = ( اٍ ) یعنی حرف الف دو ( زیر ) یا دوکسره گرفته و تبدیل به ( اِنْ = اٍ ) شده است و ادامه می دهیم .
الف ، دو زیر اِنْ = ( اٍ )
ب ، دو زیر بِنْ = ( بٍ )
ت ، دو زیر تِنْ = ( تٍ )
ث ، دو زیر ثِنْ = ( ثٍ )
جیم ، دو زیر جِنْ = ( جٍ ) ... و ادامه تا آخرین حرف الفباء
در تنوین ( اٍ ) برای تِجّایی ( فَضْلٍ ) چنین می گوییم : ف ، وُ ، ضاد ، زَبَرْ ( فَضْ ) لام ، دو زیر ، ( لٍ ) = ( فَضْلٍ ) ( دو بخش )
برای ( شامِخاتٍ ) چنین می گوییم : شین ، الف ، ( شا ) میم ، زیر ( مِ ) ( شامِ ) خ ، الف ، ( خا ) ( شامِخا ) ت ، دوزیر ( تٍ ) +( شامِخاتٍ ) ( چهار بخش )
* تمرین در خانه *
فَضْلٍ – ذِکْرٍ – جِهادٍ

* تنوین رفع *
* تنوین رفع با علامت ( ـٌ ) که به آن ( اُنْ ) یا ( دوپیش ) می گویند ( ضمّه + نون ساکن )
الف دو پیش اُنْ = ( اٌ ) یعنی حرف الف ( دو پیش ) یا دو ضمه روی هم گرفته و تبدیل به ( اُنْ = اٌ ) شده است و ادامه می دهیم .
الف ، دو پیش اُنْ = ( اٌ )
ب ، دو پیش بُنْ = ( بٌ )
ت ، دو پیش تُنْ = ( تٌ )
ث ، دو پیش ثُنْ = ( ثٌ )
جیم ، دوپیش جُنْ = ( جٌ ) ... و ادامه تا آخرین حرف الفباء
در تنوین ( اٌ ) برای تِجّایی ( عَیْنٌ ) چنین می گوییم : عینُ ، ی ، زَبَرْ ( عَیْ ) نون ، دو پیش ، ( نٌ ) = ( عَیْنٌ )
برای ( فَعّالٌ ) چنین می گوییم : ف ، وُ عین ، زَبَرْ ( فَعْ ) عین ، الف ( عا ) ( فَعّا) لام ، دو پیش ( لٌ ) + ( فَعّالٌ )
سوال : در تِجّایی چه فرقی می کند که آخر کلمه ای نون ساکن باشد یا تنوین ؟
جواب : در ساکن صحبت از یک ( زَبَرْ ) یک ( زیر ) یک ( پیش ) است که با نون جمع می شود .
مثال : میمُ ، نون ، زَبَرْ ( مَنْ ) یا میمُ ، نون ، زیر ( مِنْ) یا میمُ ، نون پیش ( مُنْ )
اما در تنوین صحبت از دو ( زَبَرْ ) دو ( زیر ) دو( پیش ) است تا ( نون ) نوشته نشده تلفظ شود .
مثال : ( میم ، دوزَبَرْ ( ماً ) یا میم ، دو زیر ( مٍ ) یا میم ، دوپیش ( مٌ )
عَیْنٌ – صَغارٌ

* تنوین در بر خورد با حرف ساکن
در تعریف تنوین خواندیم که (عبارت از نون ساکنی است که نوشته نشده ولی خوانده می شود) ، حال اگر بعد از تنوین حرف ساکن یا مشدد بیاید ، دو حرف ساکن نزد هم قرار خواهند گرفت. برای رفع سنگینی تلفظ در این حالت ،تنوین به صورت نون مکسور خوانده می شود .
تعریف دیگر: حال اگر بعد از تنوين، حرف ساكن يا تشديد دار قرار بگيرد، ميان نون تنوين و حرف ساكن بعد از آن، التقاءِ ساكنين پيش مي‌آيد، مانند: خَيْرٌ اهْبِطوُا در اين جا براي رفع التقاء ساكنين، نون تنوين را در تلفّظ با حركت كسره مي‌خوانند مانند :
فِسْقٌ الْيَوْمَ كه خوانده مي‌شود ( فِسْقُ نِ الْيَوْمَ )اَحَدٌ اللّهُ كه خوانده مي‌شود ( اَحَدُنِ اللّهُ )
لازم به یادآوری است در قرآنهای قدیمی مثلاً بخط طاهر خوش نویس ، ( نون ) کوچکی مکسور ( نِ ) زیر تنوین نوشته می شد تا قاری راحت تر قرائت نماید .
( فِسْقُ نِ الْيَوْمَ ) و ( اَحَدُنِ اللّهُ ) را تِجّایی می زنم .
ابتدا :
ف ، وُ ، سین زیر ( فِسْ ) قاف ، پیش ( قُ ) ( فِسْقُ ) نونُ لام زیر ( نِلْ ) ( فِسْقُ نِ الْ ) ی ، وُ ، واو ِ زَبَرْ ( یَوْ ) ( فِسْقُ نِ الْيَوْ ) میم ، زَبَرْ ( مَ ) ( فِسْقُ نِ الْيَوْمَ ) وبعد :
الف ، زَبَرْ ( اَ ) ح ، زَبَرْ ( حَ ) ( اَحَ ) دال ، پیش ، دُ ( اَحَدُ ) نونُ ، لام ، زیر ( نِلْ ) ( اَحَدُنِ الْ ) لام الف لا ( اَحَدُنِ الّا ) ه ، پیش ( هُ ) ( اَحَدُنِ اللّهُ ) * تمرین در خانه *
عَادًالْاُولی که خوانده می شودعَادَ نالْاُولَی
بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ که خوانده می شود بِرَحْمَةٍن ادْخُلُواْ
اِفْکٌ افترئهُ که خوانده می شود اِفْکُن افتَرَئهُ

یکی از تمرین ها در مکتب خانه ( همخوانی ) است


* همخوانی ها *
همخوانی ها در هر مرحله حتی از یادگیری اولین حرف الفبا برای دانش آموزان وجود دارد .
کوچک ترین گروه همخوانی ( همخوانی دو دانش آموز یا آخوند و یک دانش آموز است ) است .لیکن ما بخاطر تنوع در این که همه حروف حرکات و بیشتر علامت ها را یاد گرفتیم قصد داریم گروه بزر گتری ایجاد کنیم .
مثال : این حروف را می نویسم ( بَ ، بِ ، بُ ، با ، بی ، بو ، باً ، بٍ ، بٌ ) و با صدای بلند با همدیگر تکرار می کنیم .
گروه خوانی یا همخوانی با شوق و اشتیاق خاصی است و آهنگ موزون زیبا و رسایی دارد که هر شنونده ای را مشتاق حضور در کلاس مکتب خانه می کند .
هرچند در وبلاگ از بارگذاری صوت محرومیم و دسترسی نداریم و ناچار باید تایپ کنیم
ولی خواهشاً شما هم با ما همراهی کنید تا با هم بخوانیم که موسیقی جالبی است .
( ب ، زَبَرْ ، بَ * ب ، زیر، بِ * ب ، پیش ، بُ * ب ، الف ، با * ب ، یا، زیر ، بی * ب ، واو ، پیش ، بو * ب ، دوزَبَرْ، باً * ب ، دو زیر ، بٍ * ب ، دو پیش ، بٌ )

* همخوانی یک حرف با سه تنوین *
این قسمت همخوانی ،آهنگی موزون و ترکیبی از همه حروف الفبا ( به ترتیب الف تا ی ) با تنوین( نصب ، جَر و رفع ) است که با سرعتی تندتر و زیبا تر و با دقت بیشتر انجام می شود زیرا هیچ لوحی برای نگاه کردن وجود ندارد و الزاماً از حفظ خوانده می شود .
الف ، دو زَبَرْ اَنُّ دو زیر اِنُّ دو پیش اُنْ
ب ، دو زَبَرْبَنُّ دو زیربِنُّ دو پیش بُنْ
ت ، دو زَبَرْ تَنُّ دو زیرتِنُّ دو پیش تُنْ
ث ، دو زَبَرْثَنُّ دو زیر سِنُّ دو پیش ثُنْ
جیم دوزَبَرْجَنُّ دوزیر جِنُّ دو پیش جُنْ
و همین طور ادامه می دهیم تا 28 حرف عربی به اتمام برسد .
***
* نکته : تِجّایی لزومی برای اخفا و اظهار و قلب به میم نیست .
و هدف شناختن و یادگرفتن حروف با صداهای و اعراب آنان است ( روخوانی و روان خوانی ) نکته : ما در آیه شریفه أُوْلَـئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
(مِّن رَّبِّهِمْ ) را انتخاب و هجی می کنیم زیرا قصد داریم بگوییم حرف ( نون ) از حروف ( ی ، ر ، م ، ل ، و ، ن ) است که در تجوید توضیح داده می شود ودر هجی کردن تاثیری ندارد )
توجه بفرماید : میم و نون زیر ( مِنْ) ر ، وُ ، ب زَبَرْ ( رَبْ ) = ( مِنْ رَبْ ) ب زیر ( بِ ) = ( مِنْ رَبِّ ) ه ، وُ میم زیر ( هِمْ) = (مِّن رَّبِّهِمْ )
در پایان ( فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ‏ ) را بخاطر طولانی بودن کلمه تِجّایی می زنیم .
ف ، زَبَرْ ( فَ ) سین ، زَبَرْ ، ( سَ ) (فَسَ ) ی ، وُ ، کاف ، زَبَرْ ( یَکْ ) ( فَسَیَکْ ) ف ، یا زیر ( فی ) ( فَسَیَکْفِی‏ ) کاف ، زَبَرْ ( کَ ) ( فَسَیَکْفِیکَ ) ه ، پیش ( هُ ) ( فَسَیَکْفِیکَهُ) میمُ ، لام ، پیش ( مُلْ ) ( فَسَیَکْفِیکَهُمُ الْ‏ ) لام ، الف ( لا ) ( فَسَیَکْفِیکَهُمُ الّا) ه ، پیش ( هُ ) = ( فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ‏ )
یک قول هم برای تجّایی ( قُلْ اَعوُذُ ) به روش وردنجانی ها داده بودیم که عمل می کنیم .
قاف ، لام ، پیش ( قُل ) الف ، زَبَرْ ( اَ ) ( قُلْ اَ ) عین ، واو ، پیش ( عوُ ) ( قُلْ اَعوُ ) ذال ، پیش ( ذُ ) = ( قُلْ اَعوُذُ )

* تِجّایی در حروف مُقَطَّعِه *
هجی کردن حروف مُقَطَّعِه در روش تِجّایی با خواندن آن حروف فرقی نمی کند .
مانند : ( الم ) در سوره های مبارکه بقره، آل عمران، عنکبوت، روم، لقمان، سجده که خوانده می شود ( الف ، لام ، میم )
( المص ) در سوره مبارکه اعراف ، که خوانده می شود ( الف ، لام ، میم ، صاد )
( کهیعص ) در سوره مبارکه مریم ، که خوانده می شود ( کاف ، ها ، یا ، عین ، صاد )
(ن ) در سوره مبارکه قلم ، که خوانده می شود ( نون )

* تِجّایی در ادغام کبیر *
عرض کردیم ( تجّایی ) صرفاً بخاطر آشنایی با حروف الفباء و حرکات وعلامت هاست تا یک دانش آموز بتواند کلمه را شناخته و روخوانی و روانخوانی را به خوبی قرائت نماید که معمولاً در حروف اَبْجَدْ به این نتیچه می رسیدند . و نیاز به توضیح خاصی نبود تا مگر به مورد استثنائی مواجه شوند .
نکته ای که در این فصل می خواهم عرض کنم این است که پس از این که دانش آموزان مسلّط به تِجّایی می شدند یکدیگر را به رقابت دعوت می کردند و از هم می پرسیدند ؛
تو بلدی ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ) را تِجّایی بزنی ؟
تو بلدی ( فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ‏ ) را تِجّایی بزنی ؟
تو بلدی ( وَلَا الضَّالِّينَ ) را تِجّایی بزنی ؟
( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ) و ( فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ‏ ) طولانی هستند و فقط یک حواس جمع می خواهد که هجای تفکیک شده را به هم چسبانده و تلفظ نماید اما نکته ی جدیدی درآن دیده نمی شود .
اما در ( وَلَا الضَّالِّينَ ) استثناء و نکته جدید داریم
دقت فرمایید با توجه به درسهای داده شده ( وَلَا الضَّالِّينَ ) را به روش تِجّایی ، هجی میکنم ببینیم تا کجا پیش می رویم ، وآیا امکان دارد یا خیر ؟
واو ، زَبَرْ ، ( وَ ) لامُ ضاد زَبَرْ لَظْ ( وَلَضْ ) ضاد ، الف ضا ) ( وَلَا الضَّا ) اکنون نوبت ( لام ) است در صورتی که ( لام ) مشدد است ، و با هیچ هجایی (چه درفارسی و چه در عربی ) مجوزی نداریم که با حرف مشدد یا سکون ، کلمه یا بخشی از یک کلمه را شروع کنیم .
از طرفی عرض کرده بودیم که سه حرف را در یک بخش نمی توانیم هجی کنیم .
خب اینجا که مثل ( حیم ) در کلمه ی رحیم سه حرف مختلف وجود ندارد ، بلکه دو حرف هستند ( ل + ل + ی = لّی ) که حرف لام تکرار شده ا ست
راستی چرا حرف ( لام ) در ( ضالّین ) مشدد است ؟
آیا ( لام ) ساکن با ( لام ) متحرک ادغام و مشدد شده است ؟ خیر
به کلمات زیر توجه فرمایید :
( ضا
لّین ) ( ضالّون ) ( دابّه ) ( حاجّه ) اتحاجّونّی ) (یتحاجّون ) ( تأمرونّی ) ( الحاقّه )
قصد نداشتیم وارد نکات تجویدی و مفاهیم شویم ، زیرا در روش ( هجا ) هیچ کدام از اصول های تجویدی قرار نیست رعایت شود ، و همانطور که مکرر عرض کردم شناخت حروف الفباء و حرکات و علامت ها فقط بخاطرتسلّط به روخوانی و روان خوانی است ، از طرفی تمایل ندارم نقصی در مطالب مشاهده شود لذا پیشاپیش به سوالات احتمالی پاسخ خواهم داد .
کلمه ی ( ضالّین ) درحقیقت ( ضالِ لین ) و کلمه ی ( ضالّون ) در حقیقت ( ضالِ لون ) و کلمه ی ( دابّه ) در حقیقت ( دابِ بَه ) وکلمه ی ( حاجّه ) در حقیقت ( حاجِ جَه ) و ... بوده .
در کلمات مذکور تعریف ما از تشدید حرف ساکن + حرف متحرک مثل ( مُحَمْ + مَدْ ) نیست .
بلکه در اینجا صحبت از دو حرف مشابه و هردو متحرک است .


* ادغام کبیر یعنی چه ؟ *
ادغام كبير در مقابل« ادغام صغیر » و این است كه « مُدغم » و « مدغمٌ فيه » متحرك باشند كه در اين صورت اولي را ساكن و در دوم ادغام مي‌كنند، تعریف تشدید در اینجا فراتر از تعریف معمول است ، یعنی ( دو حرف هم جنسی که اوّلی ساکن و دوّمی باشد وجود نداشته اینجا هردو حرف متحرّک بوده اند و بیانِ عرب است که از همان ابتدا حرف اوّل را ساکن و زمینه تشدید را برای حرف دوّم فراهم نموده است . و چون در اين نوع ادغام يك عمل بيشتر از ادغام صغير انجام مي‌گيرد ( يعني ساكن كردن مُدغم ) بدين سبب آن را ادغام كبير ناميده‌اند.
حالا اینکه ادغام کبیر چند نوع است بحث مانیست .شاید سوالی در ذهن خوانندگان متصور شود که آیا قرآنی که دردست ماست با قرآنی که درزمان پیامبر اکرم صلوات الله علیه نازل شده فرق دارد؟ پاسخ منفی است ، زیرا این در ادبیات عرب است و کارشناسان از مفاهیم کلمات به این نتیجه رسیده اند ، وهیچ تغییری در کلمات اتفاق نیفتاده است .
خب حالا چطور تِجّایی بزنیم ، ابتدا ( وَلَا الضَّالِّينَ )
واو ، زَبَرْ ، ( وَ ) لامُ ضاد زَبَرْ لَظْ ( وَلَضْ ) ضاد ، الف ضا ) ( وَلَا الضَّا ) لام و لام یا زیر ( لّی ) ( وَلَا الضَّالِّی ) نون ، زَبَرْ( نَ ) ( وَلَا الضَّالِّينَ )
در تِجّایی کلمه ی ( ضالّین ) حرف ( لام ) مشدد است و دو مرتبه تکرار کردیم « لام و لام یا زیر ( لّی ) »
و همین طور در کلمه ضالّون در آیه ... أَيُّهَا الضَّالُّونَ ... (51 سوره مبارکه واقعه)
الفُ ، ی ، زَبَرْ ( اَیْ ) ی ، پیش ( یُ ) ( اَیُّ ) ه ، وُ ، ضاد ، زَبَرْ ( هَضْ) ( أَيُّهَا الضْ ) ضاد ، الف ( ضا ) ( أَيُّهَا الضَّا) لامُ ، لام ، واو ، پیش ( لّو ) ( أَيُّهَا الضَّالُّو ) نون ، زَبَرْ ( نَ ) ( أَيُّهَا الضَّالُّونَ )
درتِجّایی کلمه ی ( ضالّون ) حرف ( لام ) مشدد است و دو بار تکرار کردیم « لامُ ، لام ، واو ، پیش ( لّو ) »
و در صورت لزوم برای کلمات مشابه از همین روش استفاده خواهیم کرد .

* اذان گفتن *
اذان گفتن روی پشت بام ها در وقت اذان برای بچه مکتبی ها افتخاربزرگی محسوب می شد.
موقع اذان که می شد کودکان زیادی را در سنین مختلف می دیدی که در محله روی پشت بام ها از روی کاغذ یا بصورت حفظ اذان می دادند ، که ضمن تشویق و ترغیب برای سایر کسانی که به علت مشکلات و کار زیاد به مکتب نمی رفتند فضای معنوی بسیار بالایی ایجاد می کرد .
برای اذان گفتن هیچ شرطی از جمله گذراندن مراحلی از دروس مکتب خانه وجود نداشت و از بدو ورود می توانستند اذان گفتن را تمرین کنند .

* حفظ سوره های چهار قل *
حفظیّات در مکتب خانه یکی از علائق دانش آموزان بشمار می رفت و سعی می کردند از همان ابتدای آشنایی با رو خوانی قرآن آیات را حفظ کنند ، و خود بخود مسابقه ای برای آنان بود امّا حفظ سوره های مبارکه اخلاص ( قُلْ هُوَالّله اَحَدْ ... ) ناسْ ، فَلَقْ و کافِرُون جزو سوره هایی بودند که دانش آموزان موظف به حفظ آن بودند و باید درس پس می دادند .

* حفظ آیت الکرسی *
آشنایی با فضایل آیت الکرسی و حفظ آن از امتیازات مکتب خانه بود و جزو دروس دانش آموزان بحساب می آمد .

* انعام خوانی *
یکی از رسومات ما ایرانی ها ( انعام خوانی ) است ، که در منازل جلسه ی ختم انعام تشکیل و از فضائل آن بهره مند می شوند .
احادیث و روایات و فضیلت های بسیاری برای ختم سوره مبارکه انعام شمرده شده که بحث ما این نیست .
آنچه که به مکتب خانه مربوط می شود این است که دانش آموزان کتابچه های سوره مبارکه انعام را می خریدند و همراه خود به مکتب خانه می بردند ، و انعام خوانی را تمرین می کردند . تا در مجالس شرکت نموده و از فیض قرائت آن بهره مند شوند .
دوست عزیزی دارم که می گوید همه ی آنان که در جلسه ختم انعام شرکت می کنند ، انعام خوان نیستند ، بیشترشون انعام خورند ، و فقط برای صرف شام می آیند .
بیایید #انعام_خوان_باشیم
***
پس ازاین که دروس مقدمات ازجمله رو خوانی و روان خوانی به حد مطلوب می رسید تجوید شروع می شد .


* شعر تجوید *
که بعد علم دین ای صاحب دید
نباشد هیچ علمی به ز تجوید
قرائت هست رکنی از عبادت
پس ای قاری بکن تجوید عادت
چو قرآن خوانی ای فرزند زنهار
زسُمعه وَز ریا خودرا نگهدار
ز بعد نعت و حمد ای یار جانا
شنو این نکته ها از قول دانا
بود هر دو یکی از روی تحقیق
بدان این نکته و بنمای تصدیق
کلام الله اگر خوانی به ترتیل
شوی قاری و یابی اجر تَنْزیل
برای حق بخوان قرآن و مفروش
به نان آب و زَر ای صاحب هوش
* در اینجا مقاله اصلی که مدّ نظر ما بود تمام و ختم مقاله رااعلام می کنیم و بخاطر رفع خستگی به دو نکته متفرقه می پردازم

* همخوانی جالب *
شعری با استفاده ازحروف الفباء با آهنگی زیبا و بسیار موزون ، همچنین استفاده از صداهای کوتاه و کشیده به صورت ترکیبی می نویسم که هم در تئاتر هامی تواند کاربرد داشته باشد وهم مورد آموزش کودکان قرار گیرد . ضمناً این قسمت ارتباطی به تِجّایی در شهر وردنجان ندارد .
حروف الف تا جیم را مثال می زنم .
اِ ، اَنَدِرْ اینانَدِرْ اَاَرْتُ اُورْتُ اِرْتِنا
بِ بَنَدِرْ بینانَدِرْ بَبَرْتُ بُورْتُ بِرْتِنا
تِ تَنَدِرْ تینانَدِرْ تَتَرْتُ تُورْتُ تِرْتِنا
ثِ ثَنَدِرْ ثینانَدِرْ ثَثَرْتُ ثُورْتُ ثِرْتِنا
جیم جَنَدِرْ جینانَدِرْ جَجَرْتُ جُورْتُ جِرْتِنا
و همینطور ادامه حروف به همین سبک تا حرف ( ی ) که آخرین حرف الفباست .

* دو حدیث در مورد آموزش قران ) *
چه زیباست مقاله با حدیثی درمورد فراگیری قرآن تزئین و ختم شود .
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: « خَيرُكُم من تعلَّمَ القرآنَ وعلَّمَهُ »:
« بهترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرد و به دیگران بیاموزد »
قال َرسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أشرافُ اُمَّتي حَمَلَةُ القُرآنِ و أصحابُ اللَّيلِ .
اشراف امّت من ، حاملان قرآنند و شب زنده داران
***
بیایید برای هم دیگر دعا کنیم به برکت صلوات برمحمد و ال محمد


ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

فهرست وبلاگ

تجایی صوتی

اشعار صوتی وبلاگ از جمله تجایی علاوه بر کانال ( زنگ خبر وردنجان درایتا ) در پلتفرم های زیر پشتیبانی می شود .

ایتا :

https://eitaa.com/vardanjaniha

سروش :

https://splus.ir/Vardanjaniha

بله :

https://ble.ir/vardanjanihaa

تلگرام :

https://t.me/vardanjanihaa

یکشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۱ | 11:7
حاج حیدرعلی کریمی وردنجانی
مشخصات وب
فرهنگ و اصطلاحات وردنجان ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

لطفاً انتشار و کپی برداری و استفاده  مطالب این وبلاگ صرفاً در رسانه ها با ذکر منبع صورت گیرد
  • صفحه اصلی
  • پروفایل مدیر
  • ایمیل
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
ازهمین نویسنده
  • خاطرات سربازی
  • دانستنی های سربازی
  • سربازی درسایر کشورها
  • طنز و منز سربازی
  • گوناگون سربازی
آرشیو وب
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • مرداد ۱۴۰۱
  • تیر ۱۴۰۱
  • اردیبهشت ۱۴۰۱
  • فروردین ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۰
  • دی ۱۴۰۰
  • آذر ۱۴۰۰
  • آبان ۱۴۰۰
  • مهر ۱۴۰۰

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای فرهنگ و اصطلاحات وردنجان محفوظ است .