سرصفی در وردنجان ( مبصر صف )
موضوع مقاله ما سر صفی است ولی قبل از آن کمی اطلاعات عمومی
* ابتدامعانی صف : ده ، رج ، هر چیزی که با نظم و ترتیب در یک خط قرار گرفته باشد ، گروه ، دسته ، ردیف ، مرتبه ، سوره شصت و یکم از قرآن ، جنگ ، مجله ماهنامه ارتش جمهوری اسلامی ایران ، رسته خدمتی در نیروهای مسلح و ...
* قدمت دبستان در وردنجان
تحصیل کرده های وردنجان می گویند آموزش ابتدایی وردنجان تقریباً از اوایل سده 1300 هجری شمسی در اطاقی در باغ مرحوم حاج سیف الله مولوی فرزند مرحوم حاج فتح الله شروع شده است .
بعد از این هرچند سال یک بار جابجایی دبستان صورت گرفت تا این که دبستان مولوی وردنجان نزدیک مغازه های مرحوم حاج آقا جلال موسوی ساخته شد ، اکنون ساختمان قدیمی هم تخریب و ساختمان جدید به نام دبیرستان پسرانه شهید دکتر مفتح ساخته شده است . ( آدرس فعلی تقاطع خیابان شهرداری و خیابان ولایت )
* صف و سرصفی در وردنجان
در دبستان ابتدایی قدیم وردنجان دو نوع صف رسمی وجود داشت .
سوال : صف غیر رسمی هم داشتیم ؟
بله داشتیم ، مثل صف آب خوردن ، صف دستشویی ، صف جیره که چند سالی ادامه داشت ، صف تنبیه که برای تنبیه های گروهی انجام می شد و در صف می ایستادند تا چند چوب یا تسمه کف دستی بخورند .
* صف های رسمی :
الف : یکی صف صبحگاهی یا صف ورود به کلاس در زنگ های چهارگانه بود که جزو برنامه های رسمی آموزش و پرورش است . و هنوز هم لازم الاجراست .
این صف معمولاً بر اساس کلاس بندی و به ترتیب قد دانش آموزان تشکیل می شد که بعد از آن دانش آموزان به ترتیب صف وارد کلاس می شدند . نظارت و نظم و ترتیب این صف با همکاری ناظم و کادر مدرسه و مبصر ( سرکلاسی ) کلاس انجام می شد .
ب : صف خروج از مدرسه : صفی است که پس از زنگ آخرتشکیل می شد و قصد داریم در باره آن صحبت کنیم .
وقتی زنگ ساعت آخر می خورد دانش آموزان طاقت خروج از کلاس را نداشتند ، گاهی معلّم ها درسشان ادامه داشت ولی دانش آموزان مشغول جمع کردن وسایل خود بودند و کسی حوصله گوش دادن نداشت .
بالاخره پس از زنگ آخر در محوطه جمع می شدند و صف خروج از مدرسه که صف محلّی بود را تشکیل می دادند .
این صف خیلی زود تنظیم می شد چون همه شوق خروج از دبستان را داشتند تا زودتر به خانه برسند .
این صف هم مثل صف کلاس به ترتیب قد مرتب می شد ، اما پایه کلاس که مثلاً سال چندم بودند مهم نبود چون بچه های یک مسیر ( یک محلّه ) این صف را تشکیل می دادند و باید به طرف محلّه خودشان می رفتند .
جالبه بدونیدحتی اگر محل سکونت دانش آموزی دیوار به دیوار مدرسه یا روبروی درب حیاط مدرسه هم بود حق خروج انفرادی نداشت و الزاماً باید در قالب یکی از صف ها خارج شود .
* صف های خروج یا صف محلّه : از سه صف تشکیل می شدند .
صف بالادی : صفی بود که دانش آموزان ساکن شمالی ترین کوچه وردنجان یعنی بالادِی ( بالاترین کوچه دِه ) از دبستان مولوی تا انتها ی کوچه باید طی می کردند ( آدرس امروزی از تقاطع خیابان شهرداری تا آخر خیابان ولایت شرقی است ) این صف را می توان صف بالادِی شرقی نامید .
صف دوّم : صفی بود که دانش آموزان ساکن غربی ترین محله وردنجان از مقابل مغازه مرحوم حاج آقا جلال موسوی به طرف غرب وردنجان تا انتها طی می کردند ( آدرس امروزی تقاطع خیابان شهرداری تا آخر خیابان ولایت غربی ) این صف را می توان صف بالادی غربی نامید .
صف تو دِی : صفی که دانش آموزان ساکن کوچه داخل دِه ( وسط روستا ) یعنی یک محله پایین تر از بالادِی از دبستان مولوی تا آخر کوچه باید طی می کردند ( آدرس امروزی کوچه شهید غلامعباس کریمی )
توضیح : دانش آموزان ساکن محله سِیِّدا ( سادات ) خیابان امام رضا علیه السلام امروزی مختار بودند با صف بالادِی یا صف تودِی بروند . لازم شد یادآوری کنیم این محلّه را به این علّت ( محلّه سِیِدا ) می نامیدند که دهها خانواده از سادات حسینی و چند خانواده موسوی در این محلّه زندگی می کردند .
* سر صفی یعنی چه ؟
در اصطلاحات تعریف کردیم سر صفی یعنی : دانش آموزی که مسئول نظم و ترتیب و هدایت دانش آموزان یک محلّه بعد از تعطیلی کلاس تا درب منزل آنان بود .
سَرصفی یا مبصر صف : در دبستان موظف بود بلافاصله پس از تعطیلی کلاس نسبت به فراخوانی دانش آموزان هم محل اقدام نموده و دانش آموزان را به ترتیب قد از کوچتر به بزرگتر مرتب و صف را تشکیل دهد .
* شرایط سر صفی .
الف خودش دانش آموز مرتب و منظمی باشد .
ب : مسلّط به کنترل دانش آموزان باشد تا از پاشیدگی و به هم ریختن صف جلوگیری نموده ، و از هرگونه سر و صدا یا بی انضباطی های احتمالی یا دعوای دانش آموزان جلوگیری کند .
ج : حتی الامکان محل سکونتش جزو آخرین خانه هایی باشد که صف حرکت می کند .
* نکته گاهی به تشخیص معلّم دانش آموزی فقط دارای شرایط ( الف و ب ) بود اما چون از تسلّط خوبی برخوردار بود مُبصریه صف را عهده دار می شد و پس از این که به خانه می رسید صف را به واجدالشرایط دیگری واگذار می کرد .
یعنی احتمال این که یک صف با دو یه سه مُبصر به آخر برسد وجود داشت .
* صف تا کجا و با چند نفر ادامه داشت ؟
حد اقل صف دو نفر بعلاوه مُبصر که جمعاً سه نفر است و تا آخرین دانش آموزی که به خانه برسد ادامه داشت .
* شرط خروج صف از مدرسه .
معمولاً صف خروج هم مثل صف صبحگاه و صف هایی که اول زنگ می خورد با نظارت رئیس دبستان یا معلّم یا معلّم ها تشکیل می شد .
گاهی رئیس دبستان یا یکی از معلّمان خرده فرمایش و تذکراتی داشتند که وقت گیری می شد .
پس ازاینکه مجوز خروج توسط رییس دبستان یا یکی از معلّمان صورت می گرفت ، صف بصورتی منظم ( کوتاه ترین قد اولین نفر وقدبلندترین نفر آخر صف ) از دبستان خارج و به طرف محله ی مربوطه حرکت می کردند .
* شرایط خروج دانش آموزاز صف .
پس از این که دانش آموز به منزل خود می رسید با گفتن کلمه ( اجااازه ) با صدای بلند و محترمانه به نحوی از مُبصِر و هم صفی های خود اجازه می گرفت و انفرادی به طرف خانه حرکت می کرد .
گاهی اتفاق می افتاد که دانش آموزی قبل از این که به خانه برسد قصد رفتن به خانه بستگان را داشت ، طبیعی است اینجا هم با گفتن کلمه ( اجااازه ) با صدای بلند و محترمانه از صف خارج می شد و به منزل بستگان می رفت .
هرچند در روستای کوچک همه همدیگر و بستگان را می شناختند اما مُبصر می توانست صف را نگه داشته و از علّت زودهنگام خروج از او سوال کند و پس از اطمینان دستور حرکت صف را بدهد .
برعکس این مورد هم صدق می کرد زیرا دانش آموزی بعد از آدرس منزل خودشان باید صف را ادامه می داد تا به خانه بستگان برسد و اینجا هم مُبصر حق دخالت و سوال داشت .
راستی داشت یادم می رفت گاهی دانش آموزی لازم بود به منزل بستگانی که در محلّه دیگر سکونت داشتند برود اینجا لازم بود دانش آموز با مُبصر صف خود و صف آن محلّه صحبت کند و هردومُبصر در جریان امر قرار بگیرند .
* صف پاشید
پاشوندن صف به ندرت پیش می آمد ولی لذّت خودرا داشت .
گاهی در مسیر صف اتفاقاتی می افتاد . مثلاً علوفه ریخته بود ، گله گوسفندان یا گاوها در حال حرکت بود ، زمستان بود و مسیر بعلّت برف زیاد مسدود می شد . یا بین بچه های صف دعوا و اصطکاکی بوجود می آمد و غیرو ... که باعث می شد نظم و ترتیب صف به هم خورده و پاشیدگی ایجاد شود ، در این حالت می گفتند : صف پاشید صف پاشید ... و دانش آموزان آزادانه بطرف خانه حرکت می کردند که بعضی از فرط خوشحالی با تمام سرعت می دویدند .
در پایان برای هم دعا کنیم به برکت صلوات برمحمد وآل محمد
ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم