پسوند (لی) در فرهنگ و اصطلاحات وردنجان
در مقدمه عرض کنم اگر بین دو نفر مکالمه یا بحثی در مورد اطلاعاتی از ( لی ) به میان بیاید یا سراغ شلوار جین ( شلوار لی ) می رویم ، یا این که یادمان به بُرسُلی می افتد .
(لی ) در قرآن مجید و عربی هم به معنی ( « برای من » البته بستگی به این دارد درکجا ی کلمه قرار گرفته باشد )
ابتدا با آیاتی از سوره مبارکه ( طه ) درقرآن مجید شروع کنیم سپس اطلاعات عمومی :
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي( 25 )
(حضرت موسی علیه السلام ) گفت : پروردگارا ، سینه ام را برایم بگشا .
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ( 26 )
وکارهام را برایم آسان گردان .
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ( 27 )
وگره اززبانم بازکن .
يَفْقَهُوا قَوْلِي ( 28 )
تاسخنانم را بفهمند .
وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ( 29 )
وبرای من ( یاور ) و وزیری ازخاندانم قرار ده .
***
و امّا ( لی ) رایج ترین و دومین ( نام خانوادگی 李) درچین و کُره مخصوصاً کره جنوبی است .
مثل : لی مینهو ، لی یونگبوک ، لی جون گی
( لی ) را بصورت ( I ، Lee یا Yi ) همچنین이 می نویسند
( لی리 ) در زبان کره در واقع « ای » معنی می دهد
***
معانی ( لی ) درزبان ترکی مناطقی از کشورعزیزمان ایران هم گسترده است
مثال : برای معیت و همراهی : آتا-آنالی (پدر و مادر دار )
برای افاده قید زمان : گئجه لی (شبانه )
برای افاده صفت و دارندگی : دوزلو (نمکین)
برای افاده مفهوم قابلیت : ولمه لی (خنده دار )
و در آخر برای نسبت و انتساب به شهر، کشور، محله، منطقه : آذربایجانلی ، تبریزلی ، ایرانلی ، وردنجانلی
***
* ( لی ) در بخش آخر کلمات فارسی
( لی ) در بسیاری از کلمات فارسی جزء لاینفک کلمه است ، که اگر از کلمه حذف شود یا بدون معنی است یا معنی دیگری خواهد داد .
مثل : قالی ، لیلی ، نیلی ، سیلی
* ( لی ) در فرهنگ و اصطلاحات وردنجان
الف : در فرهنگ و اصطلاحات وردنجان نیز کلماتی وجود دارد که ( لی ) جزء لاینفک کلمه است که بصورت گزینشی تعدادی از آنها را می نویسیم
بِچولی = بچه ای که تازه متولد شده
بُوْلی = خط دادن ، تحریک کردن
بُرجالی = نوعی معامله
پَرشالی = نوعی هدیه که درپستی جداگانه توضیح دادیم
پیشولی = بچه گربه
جوغ جولی = رود یا جوی کوچک
چاپولی = دست زدن
چارچنگولی = چهاردست وپاراه رفتن بچه گانه
حُول حُوْلی = شتابان ، عجله عجله یی
خال خالی = دانه دانه
خِنْگولی = بچه ای که مدام گریه می کند
دامبولی = سَبْکی برای ریتم تنبک زدن ( دامبولی دامبول ) بر وزن
دوقلی = دوقلو ( در اینجا ، لو ، تبدیل به ، لی ، شده است )
دووالی ( Doovali ) = نوعی نان حجیم که پس از کم شدن حرارت آتش تنور باید درب تنورگذاشته می شد تا دقایقی پخته شود ، یا جنسی که تسمه ای یا لاستیکی باشد
زَردالی = زردالو
زوکولی ( Zükool ) = به روی یک زانونشستن ، زوک زدن ( Zük )
زیکولی = گویش دیگری از زوکولی نگا : زوکولی
سُکُنجُلی = کُنج ، گوشه ، تنگ ترین قسمت زاویه بین دو دیوار
سُمبُلی = سُم های کوچک
قاقولی = نان کاکولی
کوتالی = کوتاه تر ، قد کوتاه
کوچولی = کوچولو ( در اینجا ، لو ، تبدیل به ، لی ، شده است )
گومبولی = برجستگی
لِغ مالی = لاغراندام
نازولی = نازنازی ، خیلی ناز ، نازمانند
ج : در فرهنگ و اصطلاحات وردنجان نیز کلماتی وجود دارد که ( لی ) پسوند است و معنی آلوده یا شباهت می دهد که بصورت گزینشی تعدادی عبارتند از :
آرتولی = آردمالی ، آلوده به گَردی سفیدرنگ
بادولی = خطاب به کسی که قهر کرده یا مرتب قهر می کند ، بادکردن = قهرکردن ، عصبانی شدن درحال سکوت
پِرْزِلی = پِرز مانند ، ریز ریز ، ریزهای جداشده از چیزی
پَشمولی / پَشمالی = پشم مانند
پَعنالی = پَهن مانند
پوسمالی ( Püsmaali ) = پوسیده مانند ، پژمرده مانند
تاپولی = تاپّوی کوچک ، تاپومانند
تیزولی = تیزمانند ، نوک تیز
چَربولی = چرب مانند ، چرب آلود
چِرْکولی = چرک مانند ، چرک آلود
چُوْنالی = کج و کُوْله مانند
خاکولی = آلوده به خاک ، آلوده به گَردی خاک مانند
خوردولی ( Khürdooli ) = خیلی خُرد ، خرده ریز
خیگولی = خیگ مانند ، چاق مانند
دِرازولی = باریک و بلندگونه
دووالی = لاستیک مانند ، مویزی
دیزولی = دیزی کوچک
دیگولی = دیگ کوچک
ریزولی = خیلی ریز
زَردولی = زردمانند
زِشتولی / زِشدولی = زشت ، زشت مانند
سُرخولی = سُرخ مانند ، سرخ آلود
سِنْگِلی = سِنگِل مانند ، سِنْگِل یعنی زگیل ، کوچک اندام
سُوْزولی = سَبزرنگ مانند ، رنگ سبز آلد
سوسکولی = کوچک ، سوسک مانند
سیفیدولی = سفیدرنگ مانند ، آلوده به رنگی سفید
شُل شُلی = شُلُ وِل ، شُل مانند
شیرین جولی = دارای طعم شیرین ، شیرین مانند
کَج کُوْنالی = کج کجی ، پیچ وخم دار
کِرِنجولی = پیچ پیچی ، فِرفِری مانند ، کِرِنْج به معنی فِر
کوپولی = کُپِّه مانند
کورمون جولی = کم بینا ، کورمانند
گِردِلی/ گِردولی = گِردمانند ( نگا :گِردولی )
گِردولی = گردمانند
گوشولی = گوشه ی کوچک ، زاویه کوچک
نَرمولی = نرم گونه ، متضاد کلمه نرمولی ( سفت سفتی ) هست نه سِفتولی
* نکته درواژه های بالا چهار رنگ ( زرد، سفید ، سبز ، سرخ ) را دیدید که تبدیل به ( زردولی ، سیفیدولی ، سُوْزولی و سُرخولی ) شده اند دلیلی نیست که بقیه هم رنگها هم از این قاعده برخوردار باشند زیرا این وزن رعایت نمی شود ، هرچند بعضی خانواده ها سیائولی هم گفته اند امّا تحت هیچ شرایط رنگ های مثل : نارنجیولی ، آبیولی و ... گفته نشده است .