فرهنگ و اصطلاحات وردنجان

اصطلاحات ، واژه ها ، گویشها  و تمدن  وردنجان

روز جهانی وردنجان ( صوتی )

روز جهانی وردنجان ( صوتی )

به نام خدا

به عنوان صدمین پست در وبلاگ فرهنگ و اصطلاحات وردنجان ( شعر روز جهانی وردنجان ) قربتن الی الله و به صورت « صوتی » در پلتفرم های ایتا ، سروش ، بله ، تلگرام بارگذاری شد ، دیگه ظاهر و باطن سعی خودم را کردم تا به طور خلاصه به موضوعاتی از قبیل ، روش آموزش قرآن در زمان قدیم ( تِجّایی یا تِجایی ) و ترکیب استفاده از هوش مصنوعی که این روزها به عنوان اَبَر فکر نام برده می شود با هوش مَدقولی به عنوان طرز تفکری از طایفه مَدقولی در این شعر که مالکیت وردنجان از جمله ارباب و رعیتی و عواقب آن را قبول ندارد ، همچنین اشاره ای سلسله وار به انواع بازی های دختران و پسران در وردنجان با یادآوری بازی های کامپیوتری ، لباس های قدیمی ، غذاهای محلی ، کشاورزی و ابزار قدیمی ، سبزی آش وردنجانی ، کاردستی های قدیم ، و ... با اشاره به دعوت رسمی از روستای تومانک که در بدو تشکیل نیمی از ساکنان وردنجانی و نیمی دیگر از روستای هرچگان بودند و روستای چوبین از توابع فارسان که اصالتاً وردنجانی الاصل هستند و زمانی به عنوان وردنجان یا وردنجان دوم نام برده می شد در « روز جهانی وردنجان » تا هویت آنان به روز رسانی شود . ضمناً هر چند هنوز اهالی وردنجان ، روزی را به نام « روز وردنجان » در تقویم محلی ثبت نکرده اند لذا سعی کردم با نگاهی که داشتم « روز جهانی وردنجان » را برای اولین بار با حداکثر استفاده از اصطلاحات وردنجانی بکار برده باشم تا با خوانندگان و شنوندگان یک جشن مجازی گرفته باشیم .

ضمناً التماس دعای زیاد دارم برای « روز جهانی قیامت » که ( وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ - آیه 53 سوره مبارکه قمر ) ، (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ - آیه 7 سوره مبارکه زلزال ) ، (وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ - آیه 8 سوره مبارکه زلزال ) که ذکر صلواتی از شما سنگینی کفه ترازو را در برابر گناهانم داشته باشد « الهی آمین به برکت صلوات برمحمد و آل محمد »

***

بسم‌الله الرحمن الرحیم

روز جهانی وردنجان ( صوتی )

مژده که روز جهانی وردنجان است

يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَان است [1]

جعم گشتند همه پیروجِوون از زن مرد

تا کنند خاطره ای زنده ، ز دوران نبرد

گشت نازل ، چند ملک از افق بَراُفتُو

تا به دِیْ وار دهند ، گل حسرت و گل افتو

اومَدَن به دعوت وردنجان از تُو مَنَک

دسِّه جعمی از چویین و را دوری تَک تَک‌

ساز دُوُل اُوُردَن و آنّار وآنّار می زنن

تَرکِه و دایاق اُوُردَن ، جدی اینگار می زنن

هوش مَدقولی جدا و هوش مصنوعی جدا

دست اندر دست هم دادند با نام خدا

هوش مصنوعی به ما آموخت از ورتنگان

هوش مَدقولی ندید آنجا ، اَربابی و خان

بعد تکنیکی به روز و داستانی از قدیم

مردُمونی را نِشون می داد مؤمن و فهیم

شد عیان صحفه ای اندروید رو کو چِل دُختَرون

تا بِسِیلند و کُنن بِیْنَت ، مردم تا اَذون

لحظه لحظه تاريخ از جُلُو تَر شُد بر مَلا

دودمان ها گشت ظاهر چو الماس و طلا

اولِش اومد یه آخوند با یه قرآن زیر بغل

او که می داد تِجایی درس قرآن با عمل

بچِّه های مُلایی رخت وَرْشون مث قدیم

تِجایی اَلحَمد خوندن از رو قرآن کریم

ساختند با پهپاد و نانُو بادروفِه و آلاچَپُو

جُو و گندم دِجِّه می کردند سوربه و دِپو

برپا شد نمادی زِ کُپِّه های صد خَرمَن

گُویاری شد زیمین به گُوهِن ( گاو آهن )

کَتوَر و خیش و کولوغ کو ، مرد وَربَندی به وَر

چوم و هَرچون و سه دنده دستِ مردان قَدَر

پیرمردا زدن پاچه بالا نون لیفِه تُمون

پر کمر دَسقاله و اَرّه داس یه سُوون

پاخِه و پَرپاخِه و آخورِه یِ خرمن جُو

لُوچه و لُودِه پُر از زَردالی و انگور مُو

آلیچِه کُمزِه هولی از باغ تالون می وُردَن

لَنگری رو سرشون سُماخ پالون می وُردَن

مردا تُمون دَبیت و شیر زَنا تُمون قِری

پوشیدن شال و قُبا و چادِرای کُدری

اومَدَن پیر پَتولا بارتِ قدیم بازی کونن

لِی لِي و کَرت کولِه وُ لَپَّر و قوز بازی کونن

چالِه بیجور، خَش سنگ ، اَلَختَر، سنگ بازی

گاخُور و یِه گومبِه وُ شا وُ وزیر ، کُجی بازی

دورچِه و دِنْدِر و دُو ، اَختُل تَنه ، تُخ بیالی

خطی ورکنی به کول ، کُشتی ، کُویْش بیالی

شیر یا خط ، از چند یکی ، هفت سنگ و توپ بُکشی

تَرکِه بازی ، پُر یا پوک ، یِه کُوشه و طِناف کِشی

یِه گوم دوگوم ، مُز بده ، خَش قام ، مچ بندازی

نون بِبَر کباب بیار ، خوروس جنگ و پول بازی

شلاق تو خطی ، کی لی کپ ، ویو ویو ، یِه وَر جَوَک

گُو گوساله پِنگِلی پِنیر ، توش روش ، کُلابَرَک

تینو تینو وُ مَلولی ، زیراُویی ، اُوْ بِبَری

نِشونی گِل او بیالَن ، بُدُو از جوغ بِپَری

دَروازِه وُ تاق و جُفت ، دُو گومبِه وُ چوق بازی

چوق رو خطی ، مُشتِ کباب ، تُخ مرغ بازی

شَلَم و کورم پا می شکنم شیشه و لامپا می شکنم

گولی بازی ، قُچّی ، بِشکن و نَشکن می شکنم‌

پَسّای بازی تو دُوْ از پِشک و فَر شروع می‌شد

تریا خشک و شیر یا خط با یه نفر شروع می شد

از دُوْ بِدَر می شد تیارت کون و جِرالو از مابقی

گایی دُوْ کِندور می شد ، گایی کاغذاز النقی

دخترا و زن زولام دی ، اومَدَن بازی کونَن

بِندازن پَر رو پاک بالا و شبیه سازی کونَن

دختراُوُردن عَرچَک ، بازی شون یِه قُل دو قُل

خاله مومویی ، خاله بازی ، مَغولی تَرگل وَرگُل

تاپ تاپو ناقاره تاپو سیخِس یا گُمبَز می خونن

داعای خوش بختی شونا زیر گُمبَز می خونن

بازی اُوْ بُردُم و اُوْ بُردُم نترس نترس نَبُردِد

تاپ تاپو ناقاره تاپو ، مُشت می زنن شوخی و جِد

آش ماش با من باش ، قایم موشک ، سَر داکوچی

چِش بیالی ، گرگم و گله می برم ، با همه چی

یِه چوجی اُوُردَن و نینای کون تا وِلِد دَم می خونن

سال دِ سینزه بِدر بِچِّه بَغَل وَعر وَعر وَعر می خونن

تَندور و تاپُّو وُ کَندونِه گّلی می ساختند

کَرتونِه ، گنجِه ، کَتِه ، با تاپّولی می ساختند

بافتند قالیچه و جاجیم ، از پشم و موی بز

از جووال و ناعْلی و گالِه ، تا کُلُویی به پُز

آش پختن ز شِنگِک و موچِّه ، با سیرو پاغِلاغ

زَف قِیْلون بُویْتِه و آغوز ، نون دووالی ، داغِ داغ

چَرَزی گندوم بو داده ، هُلَّر و سیلِه دادن

چِغِّنِه انگور بسته ، لوبلای و پیلِه دادن

او پیازی بَرا چاشت ، دُکّو و آش جُوْ دوغ

بورونی ، آش مصطفی ، زیر درخت و لُوْ جوغ

پسرا کاردسی شون کَتوَر و خیش گَلْوَری

چارگَرد و چار چوق و چرخ چاه وُ تَلْواری

کرسی و چوم و تِلاش سه پایه می ساختند .

تخته پاک کون و نَوَردون ، یا پیلی می ساختند

بِچه ها م دی تاخ می کردن ، بازی شون وَرتیزونی

بازی موبایل نَبید ، نه اَکشن و نه دِستینی

گِل هَم می اُفتادن اَی چوق بید ، چوق سوواری

ماشالله اهل کارَن ، تو خَرمنام چوم سوواری

ذکر بِسمِ‌الله بُوَد آغازی بر هر کلام

ختم هر آغاز باشد والسّلام نامه تمام

بار الها ، روز جهانی قیامت در مَمات

وزنه ی سنگین ذکر و عمل ما صلوات

اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَّمَدْ

اَلّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ

شعر : از حاج حیدرعلی کریمی وردنجانی

زیر نویس ـــــــــــــــــــ

[1] ( آیه 22 ، سوره مبارکه الرحمن ) : يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ترجمه (از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان گرانبها بیرون آید )

***

در صورت تمایل به شنیدن یا دانلود صوت های وبلاگ

در پیام رسان ایتا به لینک زیر

https://eitaa.com/joinchat/2212758261Cd3a12a5b87

کانال پشتیبان صوت وبلاگ مراجعه فرمایید

معنی اصطلاحات ( به صورت خلاصه ) به ترتیب حروف الفباء

اَختُل تَنه = بازی محلی قدیم

اَذون = اَذان ( در اینجا منظور اَذان مغرب است )

از چند یکی = بازی محلی قدیم

از دُوْ بِدَر می شد = از بازی اخراج می شد

اَکشن = بازی کامپیوتری

اَلَختَر = بازی محلی قدیم

انگور بسته = کشمش سبز محلی که در سایه و بستن نخ و اتصال به سقف یا دیوار تهیه و مویز می شد

اُوْ بِبَری = آب بردن ، بدون دست و پا زدن در آب قرار گرفتن تا با سرعت آب جابجا شدن ، نوعی مسابقه حبس نفس در آب

اُوْ بُردُم و اُوْ بُردُم نترس نترس نَبُردِد = بازی محلی قدیم

او پیازی = نوعی غذای محلی

اومَدَن = آمدند

اهل کارَن = اهل کارهستند ، از زیر کار فرار نمی کنن

اَی = اگر

آخورِه = لبه داخلی پاخه خرمن که به صورت مدور پهن شده و در حال کوبیدن یا خرد شدن توسط چوم یا دیسک تراکتور است

آخوند = مُلُا ، مربی قرآن مکتب خانه

آش جُوْ دوغ = نوعی آش محلی

آش ماش با من باش = بازی

آش مصطفی = نوعی آش محلی

آلاچَپُو = کولاک ، برف و باران یا تگرگ شدید که همراه وزش تند باد ، به طبیعت و ساختمان ها کوبیده می شود

آلیچِه = آلوچه

آنّار وآنّار = این اصطلاح از صدای سازی که با دُهُل نواخته می شود گرفته شده و اصطلاحی است برای مِلُودی این ساز

بادروفِه = جمع شدن برف های سبک و بدون آب که برف خاکی یا برف خاکه می گویند به وسیله وزش باد

بارتِ = مثل ، شبیه

باغ تالون = تمام محصولات باغی را چیدن و خاتمه دادن

بچِّه های مُلایی = دانش آموزان مکتب خانه

بُدُو از جوغ بِپَری = بازی محلی قدیم ، مسابقه پریدن از جوی آب

بَراُفتُو = زمین های برآفتاب ( روبروی آفتاب )

بِسِیلند = تماشا کنند ، ببیند

بِشکن و نَشکن = بازی محلی قدیم

بِندازن پَر رو پاک بالا = یعنی گوشه روسری را روی شانه انداختن ، ضمناً در مثال ( پَر روپاک انداخت بالا ) یعنی غرور و توانایی خود را نشان دادن ، شخصیت و منیت زنانه خودرا به نمایش گذاشتن

بورونی = نوعی آش محلی

بُویْتِه = نوعی پخت نان محلی

بید = بود

بِیْنَت = خوب ببینند و خوب دقت کنند

پاچه بالا = وقتی پاچه شلوارهای قدیمی ( تُمون دبیت = تنبانی از جنس بهترین پارچه ) بالا زده می شد تا در دست و پا نباشد

پاخِه = قسمتی از خرمن که به صورت مدور پهن شده و در حال کوبیدن یا خرد شدن توسط چوم یا دیسک تراکتور است

پاغِلاغ = گیاه پاغازی

پر کمر = بند یا شال یا کمر بندی دور کمر می بستن لذا استفاده نگهداری ابزار هم داشت که بین بدن و شال قرار می گرفت .

پُر یا پوک = بازی ، نوعی قرعه کشی برای شروع بازی

پَرپاخِه = جمع کردن و مرتب کردن لبه بیرونی یا لبه داخلی خرمن که به صورت مدور پهن شده و در حال کوبیدن یا خرد شدن توسط چوم یا دیسک تراکتور است

پُز = قیافه گرفتن ، به پُز یعنی قیافه به خود گرفتن ، کار شاقی کردن

پَسّا = نوبت

پِشک = نوعی قرعه کشی برای تعیین اولین سهم یا اولین نفر

پول بازی = بازی محلی قدیم

پیر پَتولا = اصطلاحی برای جمع پیر مردها و مردان کهن سال

پیروجِوون = پیر و جوان

پیلِه = پیله هایی مثل پیله لوبیا ، هلر ، که دانه های غلات در آن قرار دارد ، خشاب گیاه

پیلی = جیلک پشم ریسی

تاپ تاپو ناقاره تاپو سیخِس یا گُمبَز = بازی محلی قدیم

تاپُّو = محفظه یا انباری گندم از جنس گل

تاپّولی = تاپوی کوچک

تاخ می کردن = تند تند حرکت می کردند ، تند و سریع راه رفتن

تاق و جُفت = قسمتی از یک بازی محلی ، گاهاً به عنوان نوعی قرعه کشی برای شروع بازی مد نظر قرار می گرفت

تِجایی = روش یادگیری قرآن که در همین وبلاگ توضیح کتبی و صوتی داده شده است

تُخ بیالی = تخم گذاشتن ، قسمتی از یک بازی محلی قدیم

تُخ مرغ بازی = بازی محلی قدیم

تخته پاک کون = ابزاری از جنس چوب بعلاوه نمد یا قالیچه یا ابر یا پارچه برای پاک کردن تابلو یا تخته سیاه قدیمی کلاس

تَرکِه = شاخه های نازک و نسبتاً ضخیم که نرم وشلاقی است

تَرکِه بازی = دو نوع بازی محلی

تَرگل وَرگُل = تر و تازه ، تمیزو مرتب

تریا خشک = بازی محلی قدیم و نوعی قرعه کشی برای شروع بازی

تِلاش = پارو ، پاروی برف روبی

تَلْواری = میز چوبی نرده ای

تُمون دَبیت = تنبان سرتا پا گشاد که امروزه لباس محلی عشایر و بختیاری هاست یا بخاطر تنوع و شلوار راحتی پوشیده می شود

تُمون قِری = تنبان دامن دار زنانه

تَندور = تنور

تو خَرمنام = در فصل خرمن کوبی

تُو مَنَک = روستای تومانک ( در بدو تشکیل روستای تومانک نیمی ازجمعیت آن وردنجانی و نیمی از روستای هرچگان بودند )

توپ بُکشی = بازی محلی قدیم

توش روش = قسمتی از یک بازی محلی قدیم

تیارت = مسخره کردن ، تیارت بازی یعنی مسخره بازی

تینو تینو = بازی محلی

جاجیم = نوعی فرش بافتنی دست باف قدیم

جِرالو = جِر زَدَن در بازی ، جِر آمدن ، دَبِّه در آوردن

جعم = جمع

جُلُو تَر = قدیم ، قدیم تر

جووال = کیسه بافته شده از جنس نخ و پارچه برای حمل گندم یا کاه و ... توسط حیوان باربر

چادِرای کُدری = چادُر دوخته شده از پارچه ی کُدَری

چار چوق = چار چوب

چارگَرد = وسیله تهیه گلوله کردن خامه قالی

چاشت = ظهر

چالِه بیجور = بازی محلی

چرخ چاه = چرخ چوبی که روی چاه نصب می شد و با طناب ودلو ( دول ) آب می کشیدند

چَرَزی = چِلِسمِه امروزی

چِش بیالی = بازی محلی

چِغِّنِه = بسته کوچک یا متوسط

چوجی = گنجشک

چوق = چوب

چوق بازی = چوب بازی

چوق رو خطی = بازی محلی ، چوب روی خطی

چوق سوواری = کودکان مخصوصا پسر بچه ها از چوب سواری به عنوان اسب سواری یا الاغ سواری استفاده می کردند

چوم = وسیله خرمن کوبی قدیم

چوم سوواری = معمولاً کودکان ، جوانان علاقه زیادی به چوم سواری ( وسیله خرمن کوب قدیم ) داشتند

چویین = روستای چوبین (تمام ساکنان روستای چوبین از توابع فارسان است وردنجانی و وردنجانی الاصل هستند ) درویکی پدیا نام دیگر چوبین که در اصطلاح وردنجانی ها چویین تلفظ می شود وردنجان نام برده شده است

خاله مومویی = بازی دخترانه با خاک و آب

خَش سنگ = بازی محلی برای تمرین هدف گیری و نشانه روی با سنگ

خَش قام = بازی محلی برای تمرین هدف گیری و نشانه روی با قاپ و سنگ

خطی ورکنی به کول = بازی محلی

خوروس جنگ = بازی محلی

داس = ابزار گندم چینی

داعای = دعای

دایاق = چوبی که به عنوان ستون یا پایه استفاده می شود

دِپُو = انباشته کردن

دِجِّه می کردند = کُپّه ، انباشته کردن گندم یا جو بعد از جدا کردن کاه

دَروازِه = قسمتی از بازی یه قل

دِستینی = نوعی بازی کامپیوتری

دسقاله = ابزار چیدن علوفه

دسِّه جعمی = دسته جمعی ( فوج فوج)

دُکّو = غذای محلی

دِنْدِر = بازی محلی

دُوْ = بازی

دُوْ کِندور می شد = دستور برهم زدن بازی توسط بزرگ تر ، مثال دُوْ کِندور یعنی بازی دیگه تمام ، جمع کنید

دُو گومبِه = نامی دیگر برای بازی یه گوم دو گوم ( یک قدم دو قدم )

دورچِه = قسمتی از بازی محلی

دی ( Di ) = هم

دِیْ وار ( Dey Vaar ) = اهل آبادی ( در اینجا همه شرکت کننندگان )

را دوری = ساکنان مناطق دور دست و با فاصله زیاد ( اعم از شهر ها ، استان ها ، کشورهای دیگر )

رخت وَرْشون = لباس پوشیده بودند

زَردالی = زردالو

زَف قِیْلون = صبحانه ، ناشتایی

زن زولام = اصطلاحی محلی برای جمع زنان

زیر درخت = زیر سایه درخت نشستن

زیراُویی = مسابقه زیر آبی و حبس نفس

زیمین = زمین

ساز دُوُل = ساز و دُهُل

سال دِ سینزه بِدر بِچِّه بَغَل وَعر وَعر وَعر = شعری که دختران روز سیزده بدر می خواندند

سَر داکوچی = بازی محلی

سُماخ پالون = آش پالون

سنگ بازی = بازی سنگ بلند کردن و قدرت نمایی

سوربه = کُپه کردن ، انباشتن

سوون = سوهان

سه پایه = سه پایه چوبی ، این نوع سه پایه در اندازه واقعی و بزرگ در صحرا و بیابان به عنوان سایبان برای نگهداری آب و غذا استفاده می شد

سه دنده = ابزاری برای جمع کردن علوفه یا ساقه های خرمن و دقیقاً سه شاخه دست ساز بود ، امروزه فلزی آن در تعداد دنده های مختلف ساخته شده است

سیلِه = خوشه های گندم های زرد شده و در حال رسیدن که هنوز شیر هستند روی آتش داغ و کباب می شدند ( چلسمه امروزی )

شا وُ وزیر = بازی محلی

شال و قُبا = شال و قَبا

شلاق تو خطی = بازی محلی

شَلَم و کورم پا می شکنم شیشه و لامپا می شکنم = بازی محلی

شِنگِک = نوعی سبزی آش محلی ، شنگ ، آلو شنگ ، لیلو شنگ ، آلاشنگ

شیر یا خط = بازی محلی ، نوعی قرعه کشی برای شروع بازی

طِناف کِشی = بازی محلی

عَرچَک = عروسک

فَر = فَر انداختن ، شاخص تعیین کردن برای تعیین شمارش ، نوعی قرعه کشی برای شروع بازی

قایم موشک = بازی محلی

قُچّی = بازی محلی

قوز بازی = بازی محلی

کاردسی = کاردستی

کاغذاز النقی = مقدار شن که می توانست روی کاغذ یا داخل دست یا ظرفی باشد که در بازی یه قل دو قل یا مزبِده ریخته می شد تا بازی آنان به هم ریخته شود ، مثال : از النقی کاغد اومد یعنی یعنی النقی نامه داده که بازی تمام است

کَتوَر = ابزاری برای کرت بندی زمین های زراعی برای بهتر آبیاری کردن زمین

کَتِه = مخزن گلی دیواری برای نگهداری گندم ، جو ... معمولاً از چیدن خشت و گل به صورت عمودی در جادَرب ( جادری ) استفاده می شد

کُجی بازی = دکمه بازی

کَرت کولِه = ماکت خاکی برای تمرین کشاورزی یا بازی کودکان و نوجوانان

کُلابَرَک = بازی محلی

کُلُویی = کلاه زنانه دست دوز که بعضاً با مهره های ریز و تزئیناتی تزئین می شد

کُمزِه = سمسوری ، گرمک ، طالبی

کَندونِه = درب گلی و دسته دار برای درب تنور زمینی که خود از جنس گل بود

کولوغ کو = کلوخ کوب ، ابزاری برای خرد کردن یا کوفتن و نرم کردن کلوخ ها

کُویْش بیالی = کفش گذاشتن ، بازی محلی

کی لی کُپ = بازی محلی

گاخُور = بازی محلی

گالِه = کیسه ا ی دست باف از جنس نخ و پارچه برای حمل خاک و کود یا ... توسط حیوان باربر

گایی = گاهی

گرگم و گله می برم = بازی محلی

گل اُفتُو = گل آفتاب گردان

گل حسرت = گلی که در اوایل فروردین در بیابان به صورت خودرو سبز می شود و بسیار زیبا است

گِل هَم می اُفتادن = همگی با هم ، پارتی بچه ها ، جلسه کودکان

گَلْوَری = تِیْ چوبی

گُمبَز = گُنبد

گنجِه = کمد گلی با درب چوبی

گُو گوساله پِنگِلی پِنیر = بازی محلی ( گاو ، گوساله ، جنسی دلخواه و پنیر ،

گولی بازی = تیله بازی ( تیله شیشه ای مدور)

گُوهِن = گاو آهن ، همان گاو آهن که در ادامه شعر آمده است ، نوک فلزی ( فولادین ) سر خیش که در زمین فرو می رفت

گُویاری = گاویاری ، شخم کردن زمین توسط گاو نر

لَپَّر / لَپَّر بازی = بازی محلی

لَنگری = سینی قدیمی

لُوْ جوغ = کنار جوی آب

لوبلای = لوبیا

لُوْچه / لُوْچی ( LÖwchi ) = سبد چوبی کوچک دست ساز بزرگ برای حمل میوه

لُوْدِه ( Löwdeh ) = سبد چوبی بزرگ دست ساز بزرگ برای حمل میوه جات توسط حیوانات باربر

لِی لي ( Ley Li ) = در تلفظ وردنجانی ها ( Ley Li) ، اما کتابی آن لِیْ لِیْ است

لیفِه تُمون = نان یا هرچیزی که روی لبه تُنبان که داخل آن کش یا بند قرار داشت گذاشته می شد سپس تا می کردند و برگردانده می شد و حالت لوله مانند پیدا می کرد و از افتادن آن جلوگیری می کرد .

مچ بندازی = بازی یا مسابقه قدرت مچ

مُز بده = بازی محلی مثل یه قل دو قل ولی ساده تر ، مزده بده

مُشتِ کباب = بازی محلی مُشتِ کبابی

مَغولی = امتیازی برتر ، تفاوتی بهتر با بقیه

مَلولی = شنا

موچِّه = نوعی گیاه خوراکی

می وُردَن = می آوردن

ناعْلی = فرش یا گلیمی کوچک

نَبید = نبود

نِشونی گِل اُوْ بیالَن = نشانه را روی آب گذاشتن و هدف گیری کردن

نَوَردون = نردبان

نون بِبَر کباب بیار = نوعی بازی ، امروزه هم بازی می کنند

نون دووالی = = نانی حجیم بین نان نرم و نان خشک و بسیارخوش طعم ، مثل نان بربری

نینای کون تا وِلِد دَم می خونن = برقص تا آزادت کنم ، وقتی به دلایل مختلف گنجشکی به اطاق آمده و گیر می افتادبچه ها گنجشک را می گرفتندو با او بازی می کردند مثلاً کاکل اورا می گرفتندتا گنجشک برای او برقصد (معمولا حرکت چرخشی رفت وبرگشت داشت ) سپس این بیت شعررا می خواندند و پس ازدقایقی اورا آزادمی کردند

وُ = وَ

وَربَندی به وَر = بُخچِه یا بُقچِه ای که کشاورز دو سر آن را پشت کمر خود می بست و دوسر گره زده آن را در دست می گرفت و هنگام بذر باشی یا مواردی دیگر مورد استفاده قرار می گرفت

ورتنگان = نام اولیه وردنجان ، روستایی بین تنگه ها ( منظور تنگه هایی بین کوه یال سیاه ، کوه سنگ پارس ، کوه یتیمه ، کوه آم طالب ، کوه نوکی ، کوه شیراز که اکنون آثاری از آن روستا باقی نیست و درطرح بادامکاری سال های اخیر علائم حیات در آن منطقه پیدا شد همچنین زمین هایی به نام نقاره خونه ، پابُرجیا ، خونه گنجی یا ، در آن منطقه وجود دارد که دلیلی بر وجود روستا در آن منطقه است ) .

وَرتیزونی = به این طرف و آن طرف دویدن بچه ها همراه با سرو صدا

ویو ویو = وسیله بازی

هَرچون = ابزاری چوبی با دندانه های 16 تا 20 یا بیشتردر خرمن کوبی برای به باد دادن و باد کش کردن خرمن و یا جمع آوری خرمن

هفت سنگ = بازی محلی

هوش مَدقولی = تشخیص طایفه مَد قولی ها ( طایفه مَد قولی را از خودم بگم : حاج حیدرعلی متولد 1342 فرزند مشهدی محمد قلی متولد 1301 فرزند کربلایی کریم متولد سَنه 1200 فرزند علی قلی سَنه 1100 ، فرزند محمد قلی ( مَدقولی اصل ) متولد اواخر سنه 1000 یا اوایل 1100

هوش مَدقولی ندید آنجا ، اَربابی و خان = طبق تشخیص شاعر( هوش طایفه مدقولی ) و دلایلی که ان شاءالله طی پستی در همین وبلاگ منتشر خواهد شد ( در صورت بقاء حیات) وردنجان اولیه فاقد ارباب بوده

هولی = هلو ( میوه )

یِه = یک

یِه قُل دو قُل = بازی محلی

یِه کُوشه = یک کفشی ، بازی محلی

یِه گوم دوگوم = بازی محلی قدیم ، ( یک قدم دو قدم )

یِه گومبِه = نامی دیگر برای بازی یه گوم دو گوم ( یک قدم دو قدم )

یِه وَر جَوَک = بازی محلی

يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَان است [1] = ( آیه 22 ، سوره مبارکه الرحمن ) : يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ترجمه (از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان گرانبها بیرون آید )

------

تجایی آموزش اولیه

تجایی صوتی

فرهنگ و اصطلاحات وردنجان همه حروف

وجه تسمیه وردنجان ، ورتنگان ، وردنگون ، وردیقان ، وردیجان

فهرست مطالب وبلاگ

اشعار صوتی وبلاگ علاوه بر کانال ( زنگ خبر وردنجان درایتا ) در پلتفرم های زیر پشتیبانی می شود .

ایتا :

https://eitaa.com/vardanjaniha

سروش :

https://splus.ir/Vardanjaniha

بله :

https://ble.ir/vardanjanihaa

تلگرام :

https://t.me/vardanjanihaa

یا در هر پیام رسان جستجو بفرمایید ، فرهنگ و اصطلاحات وردنجان

یکشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۴ | 10:48
حاج حیدرعلی کریمی وردنجانی
مشخصات وب
فرهنگ و اصطلاحات وردنجان ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

لطفاً انتشار و کپی برداری و استفاده  مطالب این وبلاگ صرفاً در رسانه ها با ذکر منبع صورت گیرد
  • صفحه اصلی
  • پروفایل مدیر
  • ایمیل
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
ازهمین نویسنده
  • خاطرات سربازی
  • دانستنی های سربازی
  • سربازی درسایر کشورها
  • طنز و منز سربازی
  • گوناگون سربازی
آرشیو وب
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • مرداد ۱۴۰۱
  • تیر ۱۴۰۱
  • اردیبهشت ۱۴۰۱
  • فروردین ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۰
  • دی ۱۴۰۰
  • آذر ۱۴۰۰
  • آبان ۱۴۰۰
  • مهر ۱۴۰۰

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای فرهنگ و اصطلاحات وردنجان محفوظ است .