شعری باگویش وردنجانی _صوتی
بسم الله الرحمن الرحیم
گای گُدَر ،خُبِس که وَردَنگونیَّم حرف بِزنیم
دو کَلوم از جُلُو تَرا ، یا شُشْتَنِ دَرف بِزنیم
بِیْتَرِس بیای بریم اُوشا بالایی ، صفا دارد
بیشینیم وَر اُرْچینِه ، باهم بیدَن وفا دارد
ناعْلیا پَعْن کونیمُ ، آرخُلُقم دربیاریم
تَکّه بِدیم به بالیشت ،یا ایی که زیر سر بیالیم
اونجا که یه داردارِه قدیمی یِسْ ،خُویْلی بلند
اُوْ میاد از اُشناری ،شُرْشُریّو ، کمند کمند
نِزیکِ گَلَه دونَم ، اُجاقُ چارسنگ داریم
پُرِ او کتری سیاهِه،چایِ خوش رنگ داریم
آتیشمون گایلِسُ خوردِس و پِغِرْ ، چه آتیشی !
کُوْز می شِد باد می زنه ، غوق میاد دودی میشی
اِیْوونی ، سُکُنْجُلیش ، یه کُرْداریم کاگِلی یِس
توش اُوانگورمی گیریم ،آما دَدِم دِل دِلی یِس
کاکامَم وَرْ می کِشِد، گووِه و پُوجارِ خودِش
می گِد اَیْ با من باشد ،هرکی پِیِ کارِ خودش
توخونه پُشتی ، تو گَنجه کِشمِش اُفتُویی داریم
بَراچاشْتَم اُوْ پیازی ، یِه کَم اُو اُویی داریم
گندومِ بودادِه وُ کشْمشْ سُوْزُ شادونِه
نیگا کون تو لَنگَری ، بَغَل تَندورُ کَنْدونِه
یکّی یکّی می خوریم ، یِه هَردُو مُشت به هم می دیم
ازقدیم حرف می زنیم ، مَتَلْ مَتَلْ به هم می گیم
یِه خیگو اُوَم داریم ، تو سایه دون رو تَلْواری
که وَرِش شوش تا بُزِسْ ، اونم برای پَلْواری
تو دیگولی و نیمچِه ، آغوزِ شُلی داریم «1»
آغوزِسَنگِکیُ و بُویتِه و قاقولی داریم
زن زولا جّعم شدنُ با همدو ویت ویت می کونَن
یه چَن تا مرغ ُ تُتَک اُوُردَن اُوْریت می کونَن
آش بورونی بِپَزَن یا آش پَنش تن ، نَمدونَم
آش ِ مصطفی دمِ بُنگ بِپَزَن ، من چُمدونَم
اُماجَم خُویْلی خُبِسْ ، بار می یالیم تا جوش بیاد
عودُ اِسبَندُ کُندُرُ ، بیریز روآتیش بوش بیاد
راسّی از بِچِّد بوگَم ، تو جوغ رویی سَرْکارِس
مَرد مَردی می کونِد ، همه می گن مِعمارِس
اوسّا که کوچولی بید، مُلاّی می رف یادِد هَس؟
هَمی لُو جوغجولی بید، تِجّای می زد یادِد هَس ؟
مُز بِدِه بازی می کرد ، لَپَّرِشَم عالی بید .
وختِ شَلّاق تو خطی ، یه یارجنجالی بید
کَرت کولِه بازی فقط ، چه خُب اُوْیاریش می کرد
چن تا میخ و تخته داش ! ماشین باریش می کرد
حالا شَم مهندِسِسْ بوگَم که پایِ کارِس
ماشالله یِهَ مَرد شُدُ . آبروی دِیْ وارِس
در تمنّای من اِیْ هُهمشَریِه وردنجون
بُشنُو ایِی حرفُ بوگو یِختِره ازفرهنگ مون
اونا که شهید شدن ، اهل اییِ فرهنگ بیدَن
بِچِّه یِ وردنگونُ ، مَردای اون جنگ بیدَن
***
شادی ارواح طیبه شهدا مخصوصا" شهدای وردنجان صلوات
ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
***
شعر از : حاج حیدرعلی کریمی وردنجانی
زیرنویس ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«1» در اجرای جدید ، این بیت ویرایش شد
بیت قبلی
مادیگو مون تازه زایْدِس ، آغوزِ شُلی ببر
آغوزِسَنگِکیُ و بُویتِه و قاقولی ببر
بیت جدید
تو دیگولی و نیمچِه ، آغوزِ شُلی داریم «1»
آغوزِسَنگِکیُ و بُویتِه و قاقولی داریم
***
اصطلاحات ومعانی به ترتیب حروف الفباء
اُجاق = منقل ثابت زمینی
اُرچینِه = پلّه ، راه پلّه
آرخُلُق = جلیقه
آش بورونی = نوعی آش محلی ( با برگهای تُرُشَک )
آش پَنش تن = آش نذری که به نام پنج تن آل عبا پخته می شود
آش مصطفی = نوعی آش محلی با مخلفات لوبیا ، برنج ، نخود و ...
اُشناری = راه آب زیر دیوار
آغوزِسَنگِکی = آغوزی که با تخم مرغ پخته می شد ، شکل کیک
آغوزشُلی = آغوز ی که با شیر مخلوط شود
آما = اَمّا ، ولی
اُماج = نوعی آش محلی
اُو = آب
اُو انگور ( Angür ) = آب انگور
اُو اُویی = آبکی ، آب دار
اُو پیازی = غذایی معمولاً از آب و روغن و پیاز
اُوْریت = تمیزکردن پوست مرغ یا حیوانات از پرو بال یا مویا پشم
اوسّا = آن وقت ، زمانی
اُوشا بالایی = حیاط بالاتری
اُوَم = آب هم
اُوْیاری = آب یاری
اَیْ = اگر
ِایوونی = ایوانک ، ایوان ، جایی شکل ایوان
ایی = این
بار می یالیم = روی آتش گذاشتن برای طبخ
بالیشت = بالش ، متکا
باهم بیدَن = با هم بودن
بِچِّد = بچه تو
بُشْنُو ( Böshnö ) = بِشنو
بَغَل = کنار
بوگَم ( Bügam )= بگویم ، بِگَمْ
بوگو = بگو
بُویْتِه ( Boyteh ) = خمیری که شکل نان ساندویچی ساخته و روی آتش گذاشته می شود تا پخته شود ، روی آن برشته و مغز پخت می شد
بیالیم = بگذاریم
بِیْتَرِس = بهتر است
بید = بود
بیدَن = بودن
پایِ کارِس = پاکار وآماده ، آمادگی هرکاری را داشتن
پَعْن کونیم = پهن کنیم
پَلْواری = پرواری ، نگهداری و پرورش بخاطر چاق شدن و فروش به قصاب
پُوجارِ = کفش قدیمی دست دوز
پِیِ کارِ خودش = دنبال کارخودش
تُتَک = جوجه مرغ
تِجّای = روش یادگیری قرآن در مکتب خانه ، هجی کردن
تَکِّه = تکیه دادن
تَلْواری = چهارپایه ای با سقف پله پله از جنس چوب
تَندورُ ( Tandür )= تنور
توخونه پُشتی = اطاقی که از اطاق دیگر راه داشت
جّعم = جعم
جُلوتَرا ( Jölöwtara )= قدیمی ترها ( پیشین )
جوغ رویی = مراسمی که همه ساله برای لایروبی جوی انجام می شد
جوغجولی = جوی کوچک آب
چارسنگ = اجاقی که با چهار ساخته شود
چاشْتَم = چاشت به معنی ظهر در اینجا یعنی ناهارم یا برای ظُهرهم
چُمدونَم = چه می دانم
چَن = چند
حالاشَم = الانش هم
خُبِس = خوب است
خُبِسْ = خوب است
خورده ( Khürdeh ) و پِغِرْ = فضولات خشک شده و قابل احتراق حیوانات
خُویْلی ( Khöwyli ) = خیلی
خیگو = مشک آب ، خیگ آب
داردارِه = آبشار
دَدِم = خواهرم
دَرف = ظرف ( کاسه ، قابلمه ... )
دِل دِلی یِس = تصمیم قطعی نگرفتن ، وسواس درکاری ، دل دل کردن
دیگولی = ظرفی کوچک تر از دیگ و متفاوت از قابلمه ، دیگ کوچک (دیگچی )
دمِ بُنگ = نزدیک اذان
دو کَلوم = دو کلمه
دودی میشی (Düdi ) = در اینجاخاصیت دودی بودن مثل برنج دودی یا ماهی دودی است همچنین بوی دود گرفتن که عادت هر روستایی است
دِیْ وار = همه مردم آبادی ، دیْ وارِس یعنی همه مردم آبادی است ، مورد توجه عموم قرارگرفته است
راسّی = راستی
زایْدِس = زایمان کرده است
زن زولا = زولا پسوندی که برای جمع زن استفاده می شد ، زنان ، خانم ها
سایه دون = سایه بان
سَرْکارِس = سرْکار ( کسی که مدیریت تقسیم جوی برای لایروبی توسط کشاورزان به عهده او گذاشته شده است )
سُکُنْجُلی = زوایه بین دو دیوار ، گوشه
شادونِه = شاهدانه
شُشْتن = شَستن
شَلّاق تو خطّی = بازی محلی با کمربند یا تکه طناب داخل یک دایره
شوش ( Shüsh ) = شش ، عدد( 6 )
غوق = گرد و غباری که از روی آتش بلند می شود
قاقولی = کاکولی ( نان شیرمال )
قدیمی یِسْ = قدیمی هست
کاکامَم = برادرم
کاگِلی یِس = کاه گل روی آن کشیده شده
کُرْ = محلی که انگور را برای آبگیری درآن می ریختند و عملیات آبگیری شروع می شد
کرت کوله = ماکت زمین زراعی با خاک و آبیاری آن ، معمولا" پسرها با جمعآوری خاک یا کندن زمین قطعه ای زمین کشاورزی را می ساختند و با ظرفی آب آبیاری می کردند
کِشمِش اُفتُویی = کشمش آفتابی
کشْمشْ سُوْز = کشمش سبز
کَنْدونِه = وسیله ای دست ساز و گلی که به عنوان درب تنور استفاده می شد
کوچولی = کوچولو
کُوْز ( Köwyz ) = قطعه هیزمی که شبیه زغال سرخ شده باشد
گای گُدَر = گاه گاهی ، گاهی گذری ، گای گدارهم گفته شده
گایلِه = مقداری از فضولات حیوانات که پس از انباشتن با مخلوط کردن کمی آب و پاچله کردن و به هم زدن و عمل آوردن وسیله دست به صورت بیضی شکل یا گِرد ساخته می شد تا پس از چیدمان در آفتاب خشک شده و سپس مورد استفاده سوختن قرار گیرد ، گایلِس یعنی گایله است
گَلَه دون = محل نگهداری موقت گوسفندان
گَنجه = کمد دیواری از جنس گل که درب چوبی داشت
گَندوم = گندم ، این اصطلاح از سال 1350 کم رنگ تر شد ، مثال : گندوم چیدن ، گندوم بوداده ، گندوم شادونه
گووِه ( Güveh ) = گیوه
لَپَّرْ = بازی محلی با سنگ پهن و ریگ درشتی به نام غوز یا قوز
لَنگَری = سینی مسی قدیمی
لُو ( Lö ) = لَب جوی ، کنار آب
مادیگو = گاو ماده ( ماده گاو )
ماشین باری = ماشین کُمپرسی
مَتَلْ = قصه ، داستان
مرد مردی = حرفهای مردانه زدن ، کارهای مردانه کردن ، مشابه مردان
مَردایِ = مردهای ( مردان )
مُزبِدِه = بازی محلی مزد بده ( با ریگ یا سنگ ریزه )
مُلاّی = مکتب خانه قدیم
می رف = می رفت
می گِد = می گوید
ناعْلیا = ناعلی ، زیرانداز کوچک
نِزیکا = نزدیکی ها
نَمدونَم = نمی دانم
نیمچِه / نیم چِه = ظرفی مسی بزرگ تر از کاسه و کوچک تر از دیگولی یا دیگچه که لبه ای سرتاسر بجای دستگیره داشت پایین تر از لبه کمی تو رفتگی و قُطر تنگ تر و به طرف پایین فراخ می شود تا این که یک سانت الی دو سانت به کف ظرف مجدد جمع شده و تنگ تر می شد ، امروزه دیزی های سنگی یا فلزی در حجم های مختلف از همان طرح ساخته شده فقط ارتفاع آن بلندتر است .
همدو = هم دیگر
هُمشَری = هم شهری
وَرْ می کِشِد = می پوشد
وردنجون = وردنجان ( تلفظی عامیانه مثل بسیاری از شهرها و روستاها ) دراین بیت چون ازکلمه همشهری استفاده شد لذا کلمه وردنجون بهتر از وردنگون بود .
وَردَنگونیَّم = وردنگون نام قدیم وردنجان ( دراینجا یعنی به گویش وردنگونی هم حرف بزنیم )
وَرِش = کنارش
ویت ویت = پچ پچ
یادِد هس؟ = یادتون هست ؟
یِخْتِرِه = یه کمی ، یه مقداری ، یه ذره
یکّی یکّی = دانه دانه
یِه هَردُو مُشت = همزمان دو دست را ازچیزی پرکردن درحالی که کناره دست به هم چسبیده باشد ، مثل این که باهر دو دست از جوی آبی آب برداریم
اشعار صوتی وبلاگ علاوه بر کانال ( زنگ خبر وردنجان درایتا ) در پلتفرم های زیر پشتیبانی می شود . ایتا : https://eitaa.com/vardanjaniha سروش : https://splus.ir/Vardanjaniha بله : https://ble.ir/vardanjanihaa تلگرام : https://t.me/vardanjanihaa یا در هر پیام رسان جستجو بفرمایید ، فرهنگ و اصطلاحات وردنجان |